صفحه نخست

 شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

اعدام, آری يا نه؟ / مريم حسين خواه

وقتي كه حكم اعدام افسانه نوروزي به جرم كشتن مردي كه مي خواست به او تجاوز كند صادر شد. بسياري با اعدام او مخالفت كردند چون مي دانستند كه افسانه بي گناه است و بخاطر دفاع از خود بوده كه مرتكب قتل شده است . اما چنين اجماعي براي لغو حكم اعدام مجرمان ديگر به ندرت ديده مي شود و وقتي كه گناهكاربودن مجرم محرز باشد بحث و جدل بسياري در بين موافقين و مخالفان اعدام وجود دارد و حتي در مواردي همچون ماجراي سعيد حنايي يا قاتلان كودكان پاكدشت بسياري از مردم خواستار اجراي اشد مجازات هستند و اشد مجازات نيز چيزي نيست جز اعدام.تا هم ميزان جرم و جنايت كاهش يابد و هركسي به خود جرئت ارتكاب جرم ندهد و هم اينكه موجب التيام و تشفي خاطر بازماندگان مقتول و كل جامعه شود.

اما همه اينطور فكر نمي كنند. گلناز در وبلاگشhttp://www.golnaz82.com/ در اين رابطه مي نويسد: "تنبيه و مجازات بايد در راستاي اصلاح افراد باشد و با اعدام فرد فرصت اصلاح شدن از او گرفته مي شود . وقتي از اين ديد به قضيه نگاه كنيم مي بينيم اعدام هيچ سودي نه به حال مردگان دارد و نه زندگان . لطفا برام بالاي منبر نرويد كه بله اعدام براي جامعه ي ما لازم است وگرنه جرم و فساد و جنايت مملكت را بر مي دارد . در اين چند صد سال كم كله قاتلين و مجرمين به بالاي دار رفت ؟ پس چرا مردم ادب نشده اند و هنوز آدم مي كشند ؟ تا كنون هيچ شنيده ايد كه قاتل و يا متجاوزي در اوج خشم ناگهان به خود بيايد ، چاقو را به زمين بيندازد و از روي قرباني خود بلند شده و زيپش را بالا بكشد و بگويد : اوه ، اصلا حواسم نبود ، اگه بهت تجاوز كنم و بكشمت طبق قانون فلان تبصره ي بهمان محكوم به اعدام مي شم . پس بهتره بي خيال شم ؟به نظر من اعدام پاك كردن صورت مسئله است و آسان ترين راه براي راحت شدن از شر يكي از غدد سرطاني حال آن كه سرطان همچنان بر جاي خود باقي است."

از ديدگاه نويسنده وبلاگ عزيزدردونه http://www.omila.com/هم كه يكي از مخالفان حكم اعدام است:" اعدام نوعي انتقام جويي است، از همون نوع بدون حاصل و بدون فكر، اعدام نه تا به حال در صد جنايات رو در كشوري پايين آورده، نه كسي رو كه كشته شده به زندگي برگردونده، و نه هيچ نقش پيش برنده اي در جامعه داشته، ... "
تحقيقات سازمان عفو بين الملل هم نشان مي دهد كه مجازات اعدام نه تنها سبب جلوگيري از جنايات در جامعه نمي شود ، بلكه ميزان جرائم در كشورهاي كه در آنها مجازات اعدام ملغا شده است به مراتب كمتر از آمريكا و كشورهايي است كه اين كيفر در آنها مورد اجرا قرار مي گيرد . طبق تحقيقاتي كه بعد از اعاده مجدد مجازات اعدام در آمريكا ، بعد از سال 1977 صورت گرفته است ، بيشترين اعدامها در ايالت تكزاس اجرا گرديده است . ولي در اين ايالت نه تنها ميزان جنايات و قتل كاهش نيافته بلكه برعكس ميزان جرائم و جنايات در ايالت مذكور 46 درصد افزايش داشته است .

هاله كه در سرزمين آفتابhttp://mithras.org/ مي نويسد از منظر ديگري با اعدام مخالف است.وي مي گويد :"چه بسا آدمايي كه سالها رفتن زندون و همه چيز دال بر گناه كاري شون داشته اما بعدا" معلوم شده بي گناه بودن يا دليل كافي وجود نداشته يا مدارك جرم دستكاري شده بودن يا مثلا" طرف از روي بي شعوري يا تحت فشار اعتراف كرده بوده. اونوقت مي تونيم بگيم خوب عيبي نداره اگه بي گناه بوده خوب مي ره بهشت؟فكر كنيد اگه مثلا" بعدا" معلوم بشه كه اين آدم مقصر نبوده و در عين جنون اين كار را كرده. شما بعنوان قاضي ميتونيد راي اعدام يه آدم ديونه رو صادر كنيد؟ "
كتابچهhttp://ketabcheh.malakut.org/ هم در اين رابطه به نكته جالبي اشاره مي كند:"يادم نمي‌رود دو سال پيش، به مناسبت سالگردِ لغو حكم اعدام، بيش از صد نفر را به اتحاديه اروپا آوردند. آن‌ها در دستگاه قضايي كشورهايي كه قبلاً حكم اعدام در آ‌ن‌ها وجود داشته، محكوم شده و بعد از تجديد بازرسي و محاكمه، تبرئه شده بودند. اگر حكم اعدام هنوز برقرار بود، اين افراد اعدام شده بودند. يكي از دلايل مهم لغو اعدام همين است كه اعدام تنها مجازاتي است كه در صورت اشتباه قاضي، قابل جبران نيست. "

با همه اينها وقتي كه سعيد حنايي در مشهد آن جنايت را مرتكب شد يا وقتي كه دو مرد جوان در پاكدشت به 29 پسر بچه تجاوز كردند و آنها را به قتل رساندند. كمتر كسي بود كه خواستار اعدام آنها نباشد وحتي بسياري به گرفتن جان مجرم هم راضي نبودند و تقاضاي سوزاندن و با زجر كشتن و ...را داشتند. سينا http://bandeh.blogspot.com هم مثال ديگري در اين رابطه مي زند و مي گويد : " وقتي كه تلويزيون بعد از اعلام حكم اعدام متهم بمب گذاري بالي با بستگان قربانيان استراليايي مصاحبه مي كرد همه شون از اين حكم ابراز رضايت مي كردند و حتي يكي شون كه زن نسبتا جواني بود مي گفت دلم مي خواهد اين حكم اعدام تا جايي كه مي شه كند و ذره ذره صورت بگيره ( تا مجرم دچار حداكثر زجر و درد بشه ) و آقاي ديگه اي كه با خانواده اش به همين مناسبت جشن گرفته بودند مي گفت اون قاتل پسر من و ديگران رو توي آتش سوزانده بايستي خودش رو هم زنده زنده توي آتش بسوزونيم"

اما مهشيد كه در وبلاگ زنانه ها http://zananeha.com مي نويسد با يك نگاه ديگر ماجرا را تحليل مي كند" قتلهاي عنكبوتي، خفاش شب، گروه كركس ها .... اينها شاخه هاي درختي بيمارند كه يكي بعد از ديگري قطع ميشوند در حالي كه خود درخت كماكان بر جاي خود باقيست.اين زائده هاي اجتماع ناسالم يكي بعد از ديگري به چوبه دار سپرده مي شوند چرا كه جامعه اي كه آنان را پرورانده از نگهداري از بيماران خود سرباز ميزند.

در دادگاه سعيد حنايي ، قاتل زنان تن فروش مشهد ،هر چند كه او خود سعي ميكرد بيماري روحي و جنسي خود را پنهان كند اما حتي در همان دادگاه هم بر كسي پوشيده نماند كه او دچار بيماري شديد روحي است، خوب حالا اين بيمار را چه كنيم ، راه مداواي اين بيمار و بيماري اش چيست؟ آسان ترين راه را انتخاب ميكنيم، مي كشيمش. در حاليكه سعيد حنايي به نظر من بيمار رواني است. و يك بيمار رواني نياز به جدا شدن از جامعه ، براي صدمه نزدن به جامعه ، و پس از آن معالجه دارد. نه مرگ.

در مورد خفاش شب هم، چندين نفر عقلشان را روي هم گذاشتند تا بتوانند راهي پيدا كنند كه بدون پرداخت ديه از طرف خوانواده هاي مقتولين به خوانواده قاتل او را بر چوبه دار بفرستند و حتي فكر نگهداري و تحت معالجه قرار دادن اين فرد به انديشه كسي خطور نكرد."

گلناز هم معتقد است "كسي كه به كودكان تجاوز مي كند و آنها را به قتل مي رساند بيمار است و خودش قرباني ." گلناز مي گويد:" من با اعدام مخالفم . با اعدام انسان هاي سالم مخالفم چه برسد به بيماراني همچون عاملين اين جنايت كه خود قرباني اين جامعه اند . البته كه اعدام راحت ترين راه حل براي فرار از مسئه است و پاك كردن صورت مسئله . هزينه اش هم از بستري كردن بيمار و معالجه و اصلاح بسيار كمتر است . چيزي هم كه بي ارزش است جان آدمي ست . ....جان عاملين جنايت بي ارزش است همانطور كه جان كودكان قرباني بي ارزش بود و جان ميليون ها انسان ديگر . مهم اين است كه قصاص انجام شود تا مسولين نفسي به راحتي بكشند كه "شر اين يكي هم كم شد "

متاسفانه در هنگام مجازات اينگونه مجرمين كمتر كسي به پيشينه اجتماعي و خانوادگي آنها توجه مي كند و كساني كه با غيض و كينه خواستار اجراي اشد مجازات و گرفتن جان آنها هستند ، فراموش مي كنند كه "آنها اغلب كودكي بسيار بدي داشته‌اند و وقتي ما در آغوش پدر و مادرمون بوديم، اونها در خيابانهاي سرد ول مي‌گشتند و هيچ بعيد نيست كه يك روز با حسرت به مادرتون كه شما رو بغل كرده نگاه كرده باشند..."

ولي ذهن سيالhttp://sayal.blogspot.com/ اينها را خيلي مهم مي داند. هم در صدور حكم مجازات و هم در نوع نگاه ما به اين آدمها.
همانطور كه زيتون مي گويد : " من مي‌تونستم الان به جاي عاطفه‌ اعدام شده باشم اگر پدر و مادر خوبي بالاي سرم نبود، اگر يتيم بودم، اگر اونقدر فقير بودم كه حتي نتونم برم مدرسه، اگه كسي در عمرم حتي يه كتاب نمي‌داد بخونم و ايدئولوژي بخصوصي تو زندگيم نداشتم كه بفهمم كدوم كار خوبه و كدوم كار بد، و اگه تو خيابون‌ها ولو بودم!
من مي‌تونستم به جاي كبري رحمانپور باشم. اگر در اثر فقر خانواده مجبور به ازدواج با مردي پولدار ولي همسن پدرم مي‌شدم و اونقدر به خاطر فقر و طبقه‌ اجتماعيم از مادرشوهر و خواهرشوهر سركوفت مي‌شنيدم كه يهو قاطي مي‌كردم و مادر شوهرم‌ رو مي‌كشتم.

من مي‌تونستم جاي زني باشم كه شوهر زورگو و خشنش رو با همدستي مرد ديگري كشت و آتش زد. اگر پدر و مادرم هيچوقت چيزي به جز زحمت و فقر و نداري در زندگي به من نمي‌دادند و در 13 سالگي مرا در قبال يك ميليون تومن پول به پيرمردي همسن پدربزرگم مي‌فروختند. و اگر همان پيرمرد از ترس خيانت‌ِ من روزها مرا در خانه‌زنداني مي‌كرد و شب‌ها هم تا مي‌خوردم كتكم مي‌زد.من مي‌تونستم جاي همه اين‌ها و خيلي‌هاي ديگه باشم! "

هر كدوم از ما هم مي‌تونستيم جاي همه‌ي اينها باشيم، اگر به جاي دنيا آمدن در خانواده‌ خودمان در خانواده‌ ديگري به دنيا اومده بوديم .پس وقتي با آن قاطعيت تقاضاي گرفتن جان كسي هستيم بايد اينها راهم در نظر داشته باشيم و بقول عزيزدردونه "فراموش نكنيم كه مرز بين گناهكار و بي گناه سيال است، يادمون نره كه گناهكار، شايد خودش يك قرباني باشه!"

جوابي كه در اين مواقع به مخالفان اعدام داده مي شود اين است كه اگه عزيز خودتان را هم از دست داده بوديد بازاين حرف ها را مي زنيد ؟و اينگونه با اعدام مخالفت مي كرديد؟
گلناز در پاسخ به اين سوال مي گويد : " قانون براي برقراري حق و عدالت است نه خنك شدن دل من و يا هركس ديگر. من قاضي نيستم و هر قاضي عادلي بايد بتواند بدون درگير شدن با احساسش منصفانه قضاوت كند و حتي اگر لازم باشد در آن لحظه چهره ي معصوم كودكان را از پيش چشم كنار بزند . بنابر اين اگر يكي از نزديكان من هم جزو قربانيان بودند خواستار اعدام قاتلينش نمي شدم چرا كه اعدام قتل قانوني است .اعدام پنبه ايست كه جامعه در گوش مي تپاند تا صداي سرزنش وجدان را نشنود"
مهشيد هم يكبار در معرض چنين سوالي قرار گرفته است "چندي پيش با عزيزترين موجود زندگيم ،دخترم ، بحثي داشتيم در مورد لغو مجازات اعدام.بعد از ساعتي بحث و مجادله با لج بازي شيرين و خاص خودش گفت: فكر كن كه اگر كسي مرا به طرز وحشيانه اي بكشد، مرا تكه تكه كند و با زجر بكشد، آن وقت هم خواستار لغو مجازات اعدام خواهي بود؟؟
من با چشمان اشك آلود و بغضي در گلويم به او گفتم كه مثال بسيار ظالمانه اي زده است. و او كه حال مرا دگرگون ديد با مهرباني از ادامه بحث صرفنظر كرد.

من اما ساعتها به اين مثال دخترم فكر مي كردم، بعد از چند روز كه توانستم آرامش خود را به دست بيارم ديدم كه اين مثال نه تنها ظالمانه نبود ، بلكه بسيار هم حقيقي بود، چرا كه دقيقا همين جاست كه ميتوانيم خود را بيازماييم و انديشه خود را به محك بگذاريم، بنابراين به سراغش رفتم و به او گفتم كه حقيقتا اميدوارم كه در سخت ترين لحظات ، در تاريكترين دقايق زندگيم ، آنجا كه خشم و نفرت و نا اميدي وجودم را انباشته و هيچ نوري در زندگيم باقي نمانده باز بتوانم انسان بمانم و حكم به مرگ ديگري ندهم، و اميدم اين است كه تو نيز بتواني اينگونه باشي."

اين در حالي است كه برخي هم مي گويند: "فكر نمي كنيد كسي كه عزيزش را از دست داده اين حق را داشته باشد كه نبخشد و قصاص بخواهد؟ من قبول دارم كه با اعدام قاتل چيز زيادي تغيير نمي‌كند ولي وقتي به حال و روز آن پدر و مادر دردمند فكر مي كنم مي‌بينم كه آنها حق دارند كه مرگ قاتل فرزندشان را بخواهند."

سينا هم كه در وبلاگ بابا و دخترش مي نويسد، يكي از اين افراد است كه هيچ جايگزيني را براي اعدام قبول ندارد. سينا مي گويد:" گيرم كه مجازات اعدام را هم لغو كرديد اما نگفتيد با قاتل چه بايد كرد ؟ آيا بايد او را رها كرد ؟ يا جريمه اش كنيم تا پولي بپردازد و برود؟ شايد هم معتقديد زندان راه حل مسئله است ؟ چند سال ؟ ده سال ؟ بيست سال؟ يا براي تمام عمر؟ چقدر لطف مي كنيد شما كه انساني رو زنده نگه مي داريد كه تا آخر عمرش محروم از همه چيز توي يك سلول آهني با مشقت زنده باشه و احتمالا اگه آدم با وجداني باشه با عذاب وجداني كه از كشتن يك آدم ديگه داره با فلاكت زندگي كنه.(جنايت و مكافات داستايوفسكي رو حتما خونديد). اينه معني حفظ حقوق بشر؟من مي دونم كه خيلي از اين جور نظرات به خاطر اعتراض هايي است كه ممكن بعضي ها به نحوه اجراي قوانين داشته باشند ولي حداقل كمي منصفانه به قضيه برخورد كنيد. آيا با تبديل حكم اعدام به حبس ابد يك قاتل چيزي عوض مي شه؟ آيا زندگي بهتري براي اون بوجود مي آد؟ آيا به نتيجه اي كه اين موضوع روي افزايش جنايت توي جامعه مي گذاره فكر كرديد؟ علاوه بر اون حتما مي دونيد كه كشور هايي كه مجازات اعدام رو لغو كردند گرفتار چه مشكلاتي با اين دسته از زنداني ها هستند. زنداني هايي كه همه چيز براشون تمام شده است و حتي اگه مرتكب قتل ديگه اي بشند هيچ مجازات اضافه تري به اشون تعلق نمي گيره . اينجور آدم ها به راحتي توي زندان حكومت مي كنند و براي خودشون دارودسته و تشكيلات دارند و كسي هم جرات نمي كنه به اشون حرفي بزنه . آيا اينه برنامه شما براي قاتلان بلفطره؟يا شايد هم فكر مي كنيد بايد اونها رو بعد از چند سال آزاد كرد تا برگردند توي جامعه ؟ انوقت اين سوال پيش مي آد كه اگه كسي دو يا سه يا دهها نفر رو كشته باشه آيا باز هم همون مقدار مجازات رو براش درنظر مي گيريد يا بيشتر ؟ و اصولا يك نفر بايد در زندگي اش چند نفر رو بكشه تا مجبور بشه در قبال جانهايي كه گرفته جانش رو از دست بدهد؟
فراموش نكنيد كه برخلاف او چيزي كه شما ادعا كرديد حكم اعدام يك قاتل ربطي به اعراب جاهليت نداره و اين حكم در تمامي اديان الهي مثل يهوديت و مسيحيت و اسلام و همينطور فرهنگها وجوامع ديگه از چين و ژاپن گرفته تا بوميان امريكا و استراليا از قديم الايام تا به حال مشخص شده بوده و بازهم برخلاف اونچه كه بعضي ها ادعا مي كنند هدف از قصاص به هيچ عنوان يك مقابله مثل وحشيانه نيست بلكه به نوعي پاك شدن از گناه است و همانگونه كه در قرآن آمده موجب حيات و زندگي است."

مهدي هم اعتقاد دارد:"زندان راه‌حل هر جرمي نيست. چه اصراري داريد كه حتما بايد كسي كه جان چند نفر را گرفته به زندگي ادامه بده؟ باور كنيد با اين كار يعني لغو اعدام دنيا مهربانتر و منطقي‌تر نمي‌شود. اين كار نتيجه عكس دارد و باعث مي‌شود آمار جرم و جنايت بالاتر رود.در اين صورت برخي انسانها به كوچكترين بهانه‌اي(كه ممكن است براي آنها بزرگ و مهم باشد) دست به قتل يكديگر خواهند زد. باور كنيد اين اتفاق خواهد افتاد. در مورد اينكه با كشتن مجرم دل شما خنك نمي‌شود درست. ولي در مورد خيلي ها اين مورد صدق نمي‌كند و حق هم دارند. اين را به حساب سنگدلي و بي‌رحمي آنها نگذاريد"

البته بعضي ها هم با حكم اعدام مخالفند چون مثل پرنيانhttp://www.parnianm.blogspot.com/ فكر مي كنند " اعدام كمترين زجر و بالاترين لطفيه كه مي شه در حق چنين آدم‌هايي انجام داد. اعدام چرا؟ بايد اون جوان متجاوز رو يك‌هفته تمام سر ميدون اصلي شهر لخت از پا آيزون كرد تا تمام مردم از خروسخون تا بوق سگ چشمشون به جمال ايشان روشن بشه. با هر چوبي كه هر كدوم از مردم شريف به ايشون بزنن ، مطمئن باشيد آنچنان بيماري روانيش خوب ميشه كه ده‌ها جلسه روان درماني اثر اون رو نخواهد داشت."يا بخاطر اينكه عقيده دارند :" همچنين آدمهايي بايد در زندون با اعمال شاقه بپوسن و هر روز باقيمونده عمرشون را تقاص پس بدن. هر روز يادشون بياد كه دنيا ازشون متنفره."
با همه اين حرفها هنوز يك سوال بي پاسخ مي ماند، آيا ما حق داريم به هر دليلي جان يك انسان را بگيريم و حق حيات را از او سلب كنيم؟
آيا مي توانيم به همين راحتي بگوييم " اعدام براي عده اي تنها راهه و براي بعضي آدمها كه مريض بودنشون جامعه رو خراب ميكنه مرگ بهتره"
تريبون فمينيستی ايران


2004© All rights reserved for SHABAKEH.ORG Webmaster