صفحه نخست

 شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

حقوق بشر و امنیت فقط برای سلمان رشدی / فریبا مرزبان

در سال ۱۳۶۸(1989) از سوی حکومتی افراطی، متعصب، واپسگرا، ضد خلق و سرکوبگر نویسنده ای محکوم به مرگ شد. جایزه ای برای ترور وی در نظر گرفتند. تهدید نابخردانه حکومت ایران سبب شد تا تمامی آثار این نویسنده، با هر درجه از اهمیت، بسیار مهم و قابل اعتنا جلوه گر شود و مورد استقبال عموم مردم در بسیاری از نقاط جهان قرار گیرد. کتاب های او به سرعت فروش رفت و سود سرشاری به جیب وی و ناشران کتابهایش سرازیر ساخت. در گیرودار همین ایام به ظاهر برزخی، او چهارمین همسرش را به عقد ازدواج خود در آورد و به زندگی خود در رفاه کامل ادامه داد. این نویسنده انگلیسی هندی تبار سلمان رشدی نام دارد.

به دنبال تهدید رشدی به مرگ، قوانین حقوق بشر به سرعت و با برنامه ای تنظیم شده برای حفاظت او به کار گرفته شد و مأموران ویژه برای پاسداری از محل زندگی او گمارده شدند. دولت انگلیس با به کارگیری این تمهیدات کوشید تا مثل همیشه حراست و حفاظت از منافع اتباع خود را تحت لوای حقوق بشر به جهانیان ثابت کند و برای رشدی، به عنوان شهروند و نه فقط یک نویسنده، اعتبار انسانی خاص منظور دارد. این اقدامات در حالی بود و هست که در کشورهای افغانستان، ایران، اردن، عربستان، ترکیه، آفریقا و ... روزانه صدها تن از اعضاء و هواداران احزاب سیاسی مخالف حکومت، به ویژه نویسندگان، روزنامه نگاران و هنرمندان، که با شرافت تمام ندای انسان دوستی و آزادی خواهی سر داده اند، به سیاهچال های سردمداران رژیم سرازیر شده اند. آمار زندانیان سیاسی همیشه نامعلوم بوده است و حکومت ها از اعلام آمار واقعی همواره خودداری کرده اند. در حال حاضر بیش از ۳۰۰ روزنامه نگار در سطح جهان در زندان های مختلف در حبس می باشند. از میان این انسان های شریف، بیش از هفتاد تن از نویسندگان و روزنامه نگاران ایران در زندان و به طور جدی در خطر مرگ قرار دارند.

متأسفانه طرفداران حقوق بشر تا کنون به فریاد هیچیک از این قربانیان مظلوم نرسیده و دست حمایت و دفاع از آنان برداشته اند. حتی بانیان حقوق بشر چتر حمایت خود را بر سر زندانیان آزاد شده و در خارج از کشور به تبعید در آمده نیز نگسترانیده اند. اگر حامیان حقوق بشر به کلام این افراد گوش فرا دهند به وضوح در خواهند یافت که در روزگاران گذشته و سپری شده در فضای سیاه و خفقان آور زندان ها، در زیر فشار شکنجه دژخیمان رژیم، چه بر سر آنها آمده و از آنها چه بر جای مانده است.

مدافعان حقوق بشر باید این افراد را دریابند. باید با تک تک آنها به گفتگو بنشینند تا به درستی بفهمند که در جسم های شلاق خورده و فرسوده آنها هنوز هم توان حرکت در راه جستجوی آزادی باقی است و اگر امان یابند و حمایت شوند قادر خواهند بود به بازگویی حقایق و افشای ستم ها و شکنجه هایی که در زندا نها بر آنان روا رفته است بپردازند و پرده از جنایت های حاکم بر این زندان ها بر داشته شود. باید همه بدانند که در تمامی کشورهای به اصطلاح جهان سوم این شیوه غیر انسانی همچنان اعمال می شود. باید همه بدانند که پناهندگان سیاسی چه روزگاری در کشورهای پناه یافته دارند و بی مهری دستگاه های حاکمه در این کشورها چگونه شامل حال آنان می شود.
در بسیاری از کشورها پناه جویان سیاسی تا سال ها در اردوگاه های ویژه به سر می برند و در شرایط بسیار نامطلوب و غیر بهداشتی در انتظار نتیجه دادگاه به گذران ایام می پردازند. به خوبی اطلاع داریم که مسئولان اردوگاههای یاد شده به پناهجویان سیاسی به عنوان افرادی مهجور و قحطی زده و حتی بی سر و پا نگاه می کنند و با این بر داشت به رفتار غیر اصولی با آنان می پردازند، تا حدی که گاه در مقابل اعتراض آنان با آنها گلاویز شده و به زد و خورد می پردازند. پناه جویان این اردوگاه ها همواره در خطر اخراج از کشور پناه یافته قرار دارند. در گوشه و کنار هم دیده می شود که تعدادی از آنها برای خلاصی از خطر اخراج اقدام به اعتصاب غذا کرده یا چشم و گوش و دهان خود را دوخته اند یا از طبقات بالایی ساختمان خود را به پائین پرتاب کرده و جان خود را از دست داده اند.

حقیقت این است که اغلب کشورهایی که پناه جویان در پی یافتن جایگاهی امن برای نفس کشیدن و آزادی به آنها روی برده اند، با کشور ایران در روابط مطلوب و پر منفعت تجاری هستند و به خاطر حفظ منافع خود سعی می کنند مناسبات حسنه خود را با ایران همچنان بهبود بخشند. متأسفانه این حسن روابط سبب شده تا کشورهای به ظاهر حامی رفتار چندان حمایت آمیز و دوستانه ای با پناه جویان نداشته باشند، زیرا هدف آن است که بر روابط اقتصادی فیمابین کمترین خدشه ای وارد نیاید.
12 آگوست 2004


2004© All rights reserved for SHABAKEH.ORG Webmaster