صفحه نخست

 شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

واژه ای برای تعريف ما؟ / سهيلا وحدتي

ما تاريخ را فرا مي گيريم که بدانيم هويت جمعي ما چگونه شکل گرفته است و جاي هويت فردي خود را در متن اين هويت جمعي بتوانيم به درستي ببينيم، بازبيني کنيم، ارزيابي کنيم و آگاهانه بدان شکل دهيم. و گاه نيز به همين ترتيب به کمک هم در بازتعريف هويت جمعي خود مي کوشيم.

همچنين ما نيازمند آن هستيم که فرهنگ خود را به دقت مورد بررسي قرار دهيم و از رنگ و بوي آن، حال و هواي روابط اجتماعي گذشته و کنوني را دريابيم و هنگامي که آن را متناسب با روابط اجتماعي امروز يا دلخواه خود نمي يابيم، در جهت دگرگوني و تکامل آن بکوشيم. فرهنگ ما بويژه در حوزه زبان مي تواند درباره تبعيض هاي جنسي و جنسيتي به ما بسيار بياموزد. واژه هايي که در زبان بکار مي رود، در بيان مفاهيم نقش کليدي ايفا مي کند و ما بايد در برقراري ارتباط با ديگران بويژه در حوزه مفاهيم نوين فمينيستي و در زمينه حقوق بشرزنان، با دقت از واژه هايي استفاده کنيم که منظور اصلي ما را بطور کامل برساند، مفهوم را ناقص نرساند، و مهمتر اينکه افزون بر آنچه که مورد نظر ماست بار اضافي در مفهوم نداشته باشد. ما نياز داريم که واژه ها منظور را به طور لازم و کافي برساند.

گاه برخي واژه ها در بيان مفاهيم دقيق نيستند و بعد که دنبال واژه مناسب مي گردي، آن را در زبان نمي يابي. گويا چنين مفهومي در زبان ما جاري نبوده و نيست! و انسان ها هرگز نيازي به برقراري رابطه زباني در اين زمينه نداشته اند. و از آنجاييکه زبان بازتابگر روابط اجتماعي است، بدين ترتيب خلاء روابط اجتماعي مشخصي کشف مي شود. دراينجا صحبت من بر سر واژه هاي زبان ماست که بازتابگر نقش اجتماعي زنان است. بطور مشخص، من پرسشي دارم درباره واژه اي که در زبان ما به گمان من مي رسد که نيست! و وجود ندارد! و اين نبود واژه به نظر مي رسد نشان از نبود نقش اجتماعي براي ما زنان بوده است، و باز به نظر مي رسد که هم اکنون نيز که اين نقش اجتماعي دارد شکل مي گيرد، نبود اين واژه سدي است براي رشد اين نقش در اجتماع.

در مقدمه اجازه دهيد اشاره اي داشته باشيم به واژه «همسر» (spouse) که هم به زن و هم به شوهر درزندگي مشترک و رابطه ازدواج اطلاق مي شود. در تعريف رابطه زن و مرد در ازدواج از واژه «زناشويي» استفاده مي شود که رابطه اي است بين «زن» و «شو» يا «شوهر» او. پس واژه مشخص براي همسر که در عين حال جنس همسر را نيز مشخص مي کند، براي همسر مونث و مذکر به ترتيب «زن» (wife) و «شوهر» (husband) است.

حالا واژه «مرد» (man) را در نظر بگيريم که به مفهوم انسان مذکر است. واژه همرديف آن براي تعريف انسان مونث در زبان فارسي چيست؟ تنها پاسخي که به ذهن من مي رسد، واژه «زن» است.

اما ديديم که واژه «زن» بيانگر همسر مونث است (wife) و در رابطه ازدواج و زناشويي به همسر مونث اطلاق مي شود. وقتي که از «زنِ» فلان مرد صحبت مي شود، درواقع اشاره به همسر آن مرد مي شود، نه مادر يا خواهر يا دختر او. اصولا دقت کنيم که همه واژه هايي که انسان مونث را تعريف مي کند، هريک در تعريف نقشي است که وي در رابطه با مرد دارد: مادر، خواهر، زن، و دختر. همه اين واژه ها در رابطه با ديگري تعريف مي شود و هيچ يک قائم به ذات نيست. اما «مرد» واژه اي مستقل است که جدا از رابطه با انسان مونث مفهوم مي يابد.

مرد در رابطه با زن مي تواند هريک از نقش هاي شوهر، پسر، يا پدر را داشته باشداما بدون هيچ کدام از اين نقش ها هم هنوز «مرد» است و به خودي خود تعريف مي شود. اما واژه اي همرديف مرد براي جنس مونث (woman) در زبان ما نيست که بتواند وي را بدون رابطه با مرد تعريف کند. امروزه ما البته واژه «زن» را براي اداي اين مفهوم داريم و بکار مي بريم. اما پرسش اينجاست که آيا برحسب اتفاق، واژه «زن» هم براي انسان مونث و همرديف «مرد» به کار مي رود (woman) و هم براي همسر مونث (wife)، يا اينکه ساليان دراز و قرن هاي متمادي در تاريخ ما زنان مايملک مردان بشمار مي رفته اند و بدون مردان حق حيات اجتماعي نداشته اند و از همين رو ما نيازي به ساختن واژه اي همرديف «مرد» براي انسان مونث را حس نکرده ايم!؟ آيا اين کمبود هم اکنون در زبان ما حس نمي شود؟ آيا واژه «زنان» مفهوم ساکنين اندروني را تداعي نمي کند؟ آيا «زن» مفهوم «خانه دار» را به ذهن نمي آورد؟ آيا واژه «زن» هميشه به عنوان تابعي از «مرد»، و نه همرديف و هم تراز آن، در فرهنگ ما مفهوم نيافته است؟ آيا اين يک اتفاق بوده که واژه «زن» به دو معنا بکار رود، يا از آن روست که ما زنان هميشه در تاريخ فقط و فقط مادران و خواهران و دختران و زنان به مفهوم همسران بوده ايم و قائم به ذات نبوده ايم؟

آيا واژه «زنان» که ما امروزه براي تعريف خودمان بکار مي بريم، عاريتي است از مفهومي ديگر که از روي ناچاري انجام شده زيرا که هيچگاه نقش اجتماعي نداشته ايم و واژه اي که بازتابگر نقشي که وجود نداشته در فرهنگ ما اختراع نشده است؟ آيا از اين روست که واژه اي که هويت ما را بدون رابطه با هيچ مردي بيان سازد، براي ما ساخته نشده است؟ آيا...؟ و چرا؟ چرا امروزه ما چنين واژه اي نداريم؟ آيا وقت آن نرسيده است که واژه اي بسازيم که همرديف «مرد» باشد، و مفهوم «ناموس مرد» را تداعي نکند؟ و زباني بسازيم که در آن خبر اينکه زنان چنين کردند و چنان مي خواهند، شوهران و پدران را به وحشت نيفکند که ناموسشان دارد از دست مي رود!

کاش زبان ما داراي واژه هايي باشد که هويت ما را بطور مستقل از مردان و صرف نظر از رابطه هاي شخصي که با مردان داريم، بيان سازد و ما را به صورت قائم به ذات و به عنوان انسان هايي آزاده تعريف نمايد.

سايت زنان ايران


2004© All rights reserved for SHABAKEH.ORG Webmaster