به امید(!) برابری، آزادی و پایان همه شکلهای تجاوز
به الف و نون و شین
شبها
کابوس آلت های کلاه پوش را می بینم
که حمله کرده اند به زنها
با دستهایی که از زیر کلاهشان بیرون است
و تنها چشم وقیحشان که رو سرشان است
آلت های کلاه پوش،
و زنها طبق داستانهای همیشه تاریخ
جیغ می زنند و گریه می کنند.
و زنها
همانطور که بچه ها از پستانهایشان آویزانند
و نیمی از باسنشان بیرون است،
برنامه نویسی می کنند
تایپ می کنند
تحلیل سیستم می کنند
ماشین طراحی می کنند
فوق دکترا می گیرند
و با دست دیگرشان ، دیگ غذا را هم می زنند
( یا ماکروویو و ماشین ظرف شویی را روشن می کنند)
همانطور که بچه ها از پستانهایشان آویزانند
و نیمی از باسنشان بیرون است
نیمی از باسنشان.
شبها
یک جگر خون آلود پرنده
همراه آلتهای کلاه پوش
به من حمله می کنند
و روزها
بین مردان شیک پوش زندگی می کنم
بین مردان مهم کت و شلوار پوش
که وقتی دهانشان را باز می کنند
صدایشان را کش می دهند و می گویند:
« جیگر»!
می پرسم کدام جگر؟
گاو ، گوسفند یا مرغ
راستی ماهی هم جگر دارد؟
آنها دوباره صدایشان را کش می دهند
و میگویند:
« جیگر»!
از خواب که می پرم در آیینه نگاه می کنم
مبادا یک جگر سرخ خون چکان
جای صورتم را گرفته باشد
جای لبها و چشمهایم را...
شبها
خواب آلت های کلاه پوش
و روزها مردان مهم شیک پوش
چشمانشان را خمار می کنند
دستانشان را جلو می آورند
صدایشان را کش می دهند
و می گویند:
« جیگر»!
http://rahayabi.persianblog.comوبلاگ طباطبایی