• اتاقي از آن خود
• ويرجينيا وولف
• ترجمة صفورا نوربخش
• انتشارات نيلوفر, 1383
« اكنون كه زنان قلم به دست گرفتهاند و مينويسند, نبايد سعي كنند تا خود را با معيارهاي ادبي متداول, كه به احتمال قوي مردانه است, منطبق كنند. بلكه بايد معيارهاي ديگري از آن خود فراهم كنند؛ بايد زبان را بازسازي كنند تا سيالتر شود و قابليت آن را داشته باشد كه با ظرفيت بيشتري به كار گرفته شود.»
(به نقل از ويرجينيا وولف در پيشگفتار مترجم, ص 9)
علاقمندان آثار ويرجينيا وولف احتمالاٌ كم يا بيش با تاريخچة تبديل سخنراني وولف دربارة زن و داستان به كتاب اتاقي از آن خود آشنا هستند. پيشگفتار جامع مترجم بر اين كتاب راهنماي بسيار خوبي در زمينة نحوة شكلگيري اين اثر است. ولي مهم تر از تاريخچة نگارش كتاب اين است كه «اتاقي از آن خود سرآغاز يك جريان فكري بسيار انقلابي است كه به طور كلي نظريهپردازي فمينيسم و به طور خاص نقد ادبي فمينيسم را شكل ميدهد. اگرچه مسئله زن و محروميت هاي فردي و اجتماعي او پيش از وولف و طي قرون متمادي مطرح ميشود, وولف اولين كسي است كه محروميت هاي زن و مشكلات او را در تقابل با گفتمان هاي غالب و پيشفرض ها بررسي ميكند. وولف و اتاقي از آن خود مرحلهاي تازه از فمينيسم را آغاز ميكنند.» (پيشگفتار مترجم, ص 18)
ويرجينيا وولف در كتاب اتاقي از آن خود داستان سفرش به شهر خيالي آكسبريج را روايت ميكند و لا به لاي اين روايت, با زباني جذاب و بازيگوش و سرشار از اشاره و كنايه, داستان زندگي زنان سرزمين خود را بازميگويد و با زيركي شرايط زندگي آنها را ميكاود.
«از فكر آن همه زن كه سال از پسِ سال كار ميكردند و برايشان دشوار بود كه دو هزار پوند روي هم بگذارند, و نهايت تلاششان را ميكردند كه سيهزار پوند جمع كنند, سخت برآشفتيم و فقر شرمآور جنسيت خود را تحقير كرديم. پس مادران ما چه ميكردند كه هيچ ثروتي نداشتند تا براي ما باقي بگذارند؟ دماغشان را پودر ميزدند؟ ... مادرِ مري شايد در اوقات فراغت آدم تنپروري بود (او از كشيش كليسايي سيزده بچه داشت), اما اگر چنين بود, زندگي سرخوشانه و بيبندوبارش رد بسيار كمرنگي از لذت بر چهرهاش باقي گذاشته بود.» (ص 45)
وولف با هوشمندي به ترسيم شرايط حاكم بر زندگي زنان در انگلستان در اعصار مختلف و امكان خلاقيت هنري آنان ميپردازد. خواهري خيالي براي شكسپير خلق ميكند و در روايتي جذاب از زندگي او, امكان فعاليت هنري را براي زنان در قرن شانزدهم بررسي ميكند. سپس به روي آوردن زنان به نوشتن در قرن هاي بعد ميپردازد, به ويژه به درخشش رماننويسان زن در انگلستان در پايان قرن هجدهم و ظهور نويسندگاني چون جين آستن, خواهران برونته و جورج اليوت. به اعتقاد وولف, ظهور زنان نويسندة طبقة متوسط بيمقدمه و دليل نيست؛ فراهم آمدن شرايط اجتماعي مناسبتر از قبيل برخوردار شدن از حق كار و مالكيت و حق رأي, و جسارت زنان نويسندة اعصار قبل راه را براي فعاليت آنها باز كرده است. وولف بر اين باور است كه استقلال اقتصادي شرط اولية فراهم آمدن امكان فعاليت هنري و آفرينش است. بدون «اتاقي از آن خود» و «پانصد پوند در سال» مجالي براي نوشتن فراهم نميشود.
وولف در سراسر كتاب به دنبال پاسخ است: چرا زنان فقيرتر از مرداناند؟ زنان در چه شرايطي زندگي ميكردند كه در خلق ادبيات و هنرها نقشي نداشتند؟ چه شرايطي براي خلق آثار هنري لازم است؟ چه دليلي وجود دارد كه مردان, كه صاحب پول و قدرتاند, در برابر جنسيت زن خشمگيناند؟ او را حقير ميشمارند ولي قادر به مهار خشم خود نيستند؟ آيا اعتماد به نفس مردان ناشي از حقير شمردن زنان نيست؟
«در طي همة اين قرن ها , زنان چون آينههايي عمل كردهاند كه قدرتي جادويي و خوشايند دارند و ميتوانند قامت مرد را دو برابر اندازة واقعياش نشان بدهند. بدون اين قدرت, زمين احتمالاٌ هنوز باتلاق و جنگل بود. ... آينه هر استفادهاي هم كه در جوامع متمدن داشته باشد, باز هم لازمة اعمال قهرمانانه و قاهرانه است ... اين امر تا حدودي نياز مردان را به زنان توضيح ميدهد. و همينطور بيشكيبي مردان را در برابر انتقاد زنان؛ ... زيرا اگر زن زبان به گفتن حقيقت باز كند, قامت درون آينه كوچك ميشود, صلاحيتش براي زندگي از بين ميرود.» (ص63 و 64)
ويرجينيا وولف در كتاب اتاقي از آن خود روند نوشتن زنان را در دورههاي مختلف دنبال ميكند و حاصل كار او روايت ظلمي است كه در سراسر جهان بر زنان رفته است و ميرود. حقايقي كه در اين كتاب بيان ميشود درك بسياري از رفتارهاي مردان و شرايطي را كه براي زنان ايجاد كردهاند آسان ميكند. اين بيانية نقد ادبي فمينيستي به بسياري از پرسش ها دربارة نوشتن زنان پاسخ ميدهد و ميتواند بهويژه براي زنان داستاننويس راهگشا باشد.
تريبون فمينيستي ايران