صفحه نخست

 شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

حکومت در عصر جهاني سازي امپرياليستي ( انتخابات عراق) / ناهيد جعفرپور

عراقي ها خوشحالند که رژيم صدام حسين سرنگون شد، اما با اين وجود آنها دست رد به سينه اشغالگران مي زنند.عراقي ها از ابتدا خود مي توانستند سرنوشت خويش را خود بدست گيرند و امنيت را در عراق برقرار سازند و نهاد هاي سياسي شان را ايجاد نمايند. اما اين حق از آنان گرفته شد و بدين ترتيب بعلت انحلال نهاد هاي دولتي توسط آمريکا ،شرايط زندگي آنان از گذشته هم بدتر گرديد. نيروهاي اشغالگر و سياستي که پياده نمودند يک هدف اساسي را در ابتدا در نظر داشت و آنهم انهدام تمامي امنيت هاي اجتماعي در عراق بود و بالاخره عراق تحت تاثير اين سياست به مناطق مختلف تقسيم بندي گرديد و در هر منطقه اي گروه ها و فراکسيون هاي مختلف شکل گرفته و بشورش عليه اشغالگران پرداختند. آمريکا در ارزيابي ابتدائي خود در باره عکس العمل عراقي ها و همچنين وضعيت اکثريت شيعه ها دچار اشتباه بزرگي شد. آنها در نتيجه اطلاعات غلط و مشورت هاي نادرست و همچنين خودپسندي و اعتماد به نفس زياد از حد از همان ابتدا تصويري غلط از اشغال عراق را در ذهن خود نقش بسته بودند. يکي از مهمترين اشتباهات آمريکا اين بود که تصور مي کرد حزب بعث به لحاظ اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي در قالب يک رژيم ناسيونال سوسياليسم همه اوضاع را در تسلط خود دارد. زماني که اشغالگران وارد عراق شدند، تازه به اين دست يافتند که حزب بعث هيچگونه پايگاه اجتماعي نداشته بلکه حزب بعث تشکيل شده از تنها جمعي از خانواده هاي بزرگ و رهبران تکنوکرات و قدرتمندان عراق که به اين حزب تعلق خاطر دارند.اشغالگران بعد از اينکه دستگاه اسبق دولت عراق را منحل نمودند، تصور مي نمودند که 100% طرفداران حزب بعث از آنان پشتيباني مي نمايند ولي اين طور نشد و اينبار اشغالگران براي جلوگيري از اين اشتباهشان شروع نمودند نيروهاي قديمي را دوباره بازسازي کردن ( مراجعه شود به قرار هاي امنيتي اخير براي شهر فلوجه). ترس کنوني آمريکا از پيوند شيعه هاي عراق و ايران و سوريه و لبنان ، دليلي ديگري از تصوير غلط آنان از اوضاع قبل از شروع جنگ بود. اين مسئله و تمامي دلايل ديگر باعث گرديده است تا آمريکا و نيروهاي اشغالگر سياستي همراه با مشکلات فراوان را به پيش برند و بصورتي خشونت آميز بر عليه اوضاعي که از قبل براي آنان قابل رويت نبود مبارزه نمايند. اين کاملا مشهود است که رسانه هاي امپرياليستي، حالا که برايشان مسلم گشته است که نيروهاي مختلفي در عراق با يکديگر همکاري مي نمايند،فورا فرياد مي زنند اينها شيعه ها و سني ها هستند زيرا که در نظر آنان عراق تنها به شيعه ها و سني ها و عربها و کردها خلاصه مي گردد و اين تصور از همان ابتدا کاملا بشکلي سيستماتيک دنبال مي گشت.اين صحنه سازي ها بطوري هدفمند دنبال شد تا اثبات کند که تنها قدرتي ديني بر عراق حکومت مي نمايد.اين صحنه سازي درست مانند سانسور کردن، تاثيرات فراوان دارد به اين صورت که در جنگ واقعي تاثير سياسي قدرتها را چند برابرنموده و اين خواستي است که امپرياليسم هدفمند دنبال مي نمايد. زيرا که بدينوسيله و با اين صحنه سازي مي تواند اوضاع را غير متمدن و خشونت بار تصوير نمايد و تلاش کند که اين تصوير را توسط رسانه ها در ضمير ناخودآگاه افکار عمومي جهان جا بياندازد تا بدينوسيله بتواند به دلايل حمله نظامي سرپوش نهد. اين تصور که يک جمهوري اسلامي طبق مدل ايران در عراق در حال شکل گيري است تصويري است کاملا غلط و جاهلانه و نيروهائي که اين گونه تفسير هائي را گسترش مي دهند اهداف ديگري را در سر مي پرورانند.زيرا که جنگ عراق به هيچ وجه جنگي ديني نبوده بلکه سياسي است حتي اگر در حال حاضر تعدادي نهاد ديني و يا روحاني شيعه و يا سني خود را جلو دار شورش نموده اند اما پشت اين ماجرا نيروهاي سياسي نهفته اند که توسط روشنفکران کنزرواتيو اهداف خويش را به پيش مي برند.بايد توجه نمود که بخش اعظم شوراي دولت هم ليبرال هاي کنزرواتيو مي باشند که تلاش مي کنند رهبران شيعه و سني را متقاعد سازند. به اين صورت نيروهاي ليبرال کنزرواتيو تلاش دارند، جامعه عراقي را که خود تصور دارند با بهره بردن از نام شيعه ها و سني ها بر قرار سازند.اين يک استراتژي سياسي است که نيروهاي کنزرواتيو بر عليه چپ ها و افکار چپي در جامعه عراق گسترش ميدهند. بطور مثال ميتوان از اتحاديه بيکاران عراق نام برد که بسيار سياسي است و نقش مهمي در عراق دارا مي باشد. زيرا که اکثريت مردم عراق بيکار مي باشند و خواهند ماند. و کنزرواتيو ها ترس دارند که اين قدرت براي آنان در آينده خطري باشد. دستگاه اداري بوش هم بسهم خود با کمک "فدراسيون آمريکا" در حدود 15 ميليون دلار هزينه نموده است که يک اتحاديه دولتي را در عراق بر پا سازد تا بدينوسيله از قدرت اتحاديه واقعي و خودمختار و غيروابسته کارگران و بيکاران عراق کم سازد. بدين ترتيب و با اين اهداف در عراق بطور عملي سياست گذاري مي گرددتاجنبش هاي چپ و سکولار را در عراق ضعيف سازند و مخفي سازند که جنبشي ضد اسلامي و ضد شيعه و ضد سني و .. در عراق وجود دارد که در حال رشد است. در واقع جنگ واقعي در عراق به گونه اي ديگر از آنچيزي است که رسانه هاي جمعي نشان مي دهند. قدرت هاي اشغالگر در نظر دارند هر چه زود تر کنترل عراق را در دست گرفته و از خطر رشد جنبش واقعي جلوگيري نمايند. به اين علت تبليغ يک دولت دمکراتيک را مي نمايند. دولت دمکراتي که توسط نمايندگان امپرياليستي قرار است در جامعه پياده شده و با وجود اشغالگران کنترلي قانوني را مهيا سازد. در واقع اين دمکراسي به مفهوم جا افتادن سياسي و اجتماعي اهداف امپراطوري هاي نظم جهاني در کشور ها و اجتماعات فروريخته جنوب جهان توسط رهبران ملي و دمکرات داخلي اين کشور هاست.توسط اين گونه دمکراسي ها، قدرت هاي جهاني جاي پاي خود را در کشور هاي خاورميانه و کل آسيا محکم نموده و از در پشت وارد صحنه گسترده اقتصادي اين کشور ها مي گردند ولي با درس گرفتن از عراق اين بار با لباس خودي و نه اشغالگر. بدين ترتيب تقسيم بندي در عراق و فراکسيوني شدن در عراق قدمي است ديگر بسوي خصوصي شدن و قدرت و در اختيار داشتن ثروت هاي اجتماعي به نفع قدرت هاي جهاني که خود مکانيسمي است براي تضعيف و کنترل دولت و در اختيار گرفتن بنيان هاي اقتصادي و در نهايت جاده اي صاف براي پياده نمودن اهداف نئوليبرالي و استراتژي جغرافيائي آنان.اين پروسه به مفهوم شکار جنوب جهان توسط شمال جهان است. پروسه اي که باعث مي گردد نسلي ديگر از رهبران قدرتمند و ديکتاتور در اين مناطق رشد نمايند و با در خدمت گرفتن کنترل بر ثروت هاي اجتماعي و گول زدن اکثريت مردم با وعده و وعيد هاي بشردوستانه و با سوار شدن برگرده خسته و محروم زحمتکشان و شهروندان تشنه آزادي زمينه هاي ديگري را براي جنگ ها و اختلافات ديگر به وجود آورند.اين وضعيت در عراق در حالت کنوني احتياج به وجود بلفعل نيروهاي اشغالگر داشته تا بتوانند به دين وسيله به اهداف خود نايل آيند. مدت زماني که قدرت هاي امپرياليستي به آن محتاج بوده تا بدان وسيله براي راه حل برون رفت از جنگ "دمکراسي" دلخواه خود را نه تنها در عراق بلکه در کشورهاي همسايه هم به اجرا درآورند. براي اين منظور به دو مثال بسنده مي کنيم اول اينکه در تاريخ 8 مارس 2004 شوراي موقت عراق اساسنامه موقتي را تنظيم نمود که اين اساسنامه مشخص مي نمود که تغيير ساختار دولت عراق چه مدت طول خواهد کشيد و چه برنامه هائي را قرار است در جهت اين تغيير ساختار در عراق پياده سازد. دوم اينکه در اين قانون اساسي موقت در بند 2 پرنسيب هاي بنياني اين تغيير ساختار مشخص گشته است که مشخص مي نمايد رابطه بين دولت آينده عراق و نيروهاي اشغالگر چيست . اين پيمان حتما بايد قبل از انتخابات و انتخاب دولت عراق به امضا در مي آمد و در آن استقرار بخشي از نيروهاي اشغالگر در عراق بطور دائمي قيد گشته است. به اين صورت که اشغالگران از شهرهاي بزرگ عقب نشيني نموده ولي در پادگان هاي آمريکائي باقي خواهند ماند و اوضاع را هميشه در کنترل خواهند داشت. البته نبايد فراموش نمود که کنترل اوضاع تنها به عراق خلاصه نگشته بلکه منظور اصلي کنترل تمامي منطقه مي باشد که ايران هم جزء لاينفک آن مي باشد.در واقع قدرت اشغالگران در شهرها جاي خود را به قدرت ناتو در پادگانها خواهد داد. کنفرانس امنيتي ناتو در ژانويه 2004 در مونيخ اين تصميمات را مد نظر داشت. آمريکا خواهان شرکت ناتو در عراق مي باشد، تا بدينوسيله از شهر هاي بزرگ عقب نشيني نمايد و در مناطق مهم استراتژيک خود مستقر گردد. تا بدينوسيله از فشاري که بر گرده نيروي نظامي اش قرار گرفته بکاهد.مخالفان قبلي جنگ در اروپا هم با اين مسئله کاملا راضي خواهند بود اما مطمئنا مردم عراق نه تنها با اشغالگران مخالفند بلکه با استقرار ناتو در پادگانها هم توافقي نخواهند داشت. استقرار ارتش امپرياليسم و بازگشائي خشونت بار در هاي عراق به روي "دمکراسي" ، درهاي اين کشور را به روي قدرت هاي نئوليبرالي در خدمت پياده نمودن استراتژي آنان در منطقه باز نموده است. آمريکا تلاش دارد به وسيله انتخابات عراق رابطه هاي سياسي خود را ترميم نموده و اميدوار است که در اثر انتقال قدرت به دولت جديد که قاعدتا بايد از سوي اکثريت مردم عراق انتخاب گردد، مشروعيت بيشتري بدست آورد و قادر باشد در آرامش و صلح به اهداف خود نائل شود. البته اين براي آمريکا دردآور است که دولت پيشنهاديش از سوي اکثريت مردم عراق مورد پذيرش قرار نمي گيرد. نه از اين نظر که شيعه ها و سني ها اين چنين ميخواهند بلکه بيشتر به اين دليل که در اين اواخر رسوائي هاي دغل بازانه و غير قانوني در عراق افشا گرديد که موقعيت دولت جديد را به خطر انداخت اينکه آنان از مراکز ثروت عراق به نفع خود سوءاستفاده هاي فراوان نموده اند که براي مردم فاش گرديده است و تمامي آناني هم که بيتفاوت بودند و در سياست دخالت نمي نمودند با ديدن اعمال کانديدا هاي دولت جديد راي مخالف پيدا نموده اند. امروزه تنها تلاش آمريکا ساختن يک دولتي است که از جانب مردم مشروعيت داشته باشد و انتخاب گردد و براي اين هدف دست به هر کاري خواهد زد. آمريکا تلاش دارد که اين شکل از سياست خاص توسط مردم عراق مشروعيت پيدا نمايد و لي تا آنجا که بنظر مي رسد اگر دولت موقتي که انتخاب ميشود هماني باشد که شوراي دولت بود(که هست)، فاجعه اي ديگر پديدار خواهد گشت نه تنها براي مردم بلکه براي نيروهاي اشغالگر هم اين فاجعه عمل خواهد نمود. به اين جهت بيشتر انتظار ميرود که اينبار چهره هاي جديد ديگري وارد صحنه گردند که بتوان توسط آنان مردم را به اشتباه انداخت و به اين دولت مشروعيت داد و اين خطر بزرگتر از شکل قبل است. نقش آمريکا در اين باره بسيار مهم است زيرا که هر اتفاقي در عراق بيافتد در رابطه مستقيم خواهد بود با انتخابات چند ماه ديگر در آمريکا و مسلما بوش از همين حالا تمامي تلاش خود را خواهد نمود که بتواند انتخابات آتي آمريکا را به نفع خود بچرخاند که بدين وسيله به مردم آمريکا نشان دهد که وي مي خواسته دمکراسي را در عراق حاکم سازد و در اين امر هم موفق گشته است. که البته اين مسئله به اعتقاد من بعيد است.انتخابات آخر يوني به احتمال قوي انجام نخواهد گرفت به اين مفهوم که به هيچ وجه انتخاباتي مستقل و آزاد که نتيجه يک فراخوان ملي باشد صورت نخواهد پذيرفت. بلکه بيشتر درست به مانند انتخاب شوراي دولت انتخاباتي خواهد بود که شوراي دولت، آمريکا و سازمان ملل متحد سازمانده آن مي باشند.در ميان اعضاي شوراي دولت نظرات و عقايد مختلف در باره چگونگي دولت آينده عراق و حل اختلافات جاري در عراق وجود دارد که در اين ميان ليبرال هاي کنزرواتيو در اکثريت مي باشند. کانديداي قوي و احتمالي رياست دولت در دولت موقت از همين حالا تقريبا مشخص است يعني اين سناريو از همين حالا طرح ريزي گشته است. مهدي الحافظ که خود از همکاران سازمان ملل متحد است و عضو دمکرات هاي مستقل مي باشد که قبلا وزير امور خارجه بوده و اکنون عضو شوراي دولت مي باشد.حافظ بعنوان نئوليبرال روشنفکر در مقابل احمد چلبي که منتخب پنتاگون است قرار گرفته و از جانب بانک جهاني و سازمان تجارت جهاني و وزير امور خارجه آمريکا و وزير اقتصاد آمريکا پشتيباني مي گردد. او در ماهها و هفته هاي قبل با " حراج گذاشتن" شرکت هاي عراق به بخش خصوصي و بازار هاي آزاد باعث گرديد که انتقادات فراواني در اقصا نقاط جهان به وي گردد. وي با حراج اين شرکت ها و سرچشمه هاي مالي عراق به تعداد بسياري از نهاد هاي مالي جهان که عراق به دلايل سياسي و اقتصادي به آنها مقروض است ، قصد خوش خدمتي را دارد. مضاف بر اينکه عضويت کلوبي را در پاريس با اين معامله ها گرفته است. در واقع وي در ده سال گذشته بعنوان رابطه اقتصادي بين شمال و جنوب جهان کنترل مستقيمي بر بسياري از کشور ها داشته و احتمالا در آينده از جانب نئوليبرال ها در منطقه نقش اساسي را بازي خواهد نمود.بنا براين در آينده هم همچون اکنون تعدادي تکنوکرات تلاش خواهند نمود از طريق انتخاباتي به اصطلاح مردمي قدرت را در دست گيرند و منافع امپرياليسم را در اين منطقه پياده نمايند. آنطور که بنظر مي رسد در عراق يک نيروي ضد آمريکائي شکل گرفته است که دست به هر کاري خواهد زد تا از قدرت اشغالگران و شوراي دولت بکاهد و نهايتا آنان را از عراق بيرون راند. درست همان مناطقي که تا کنون آرام بوده است مثل ناصريه و کردستان و بصره حملات آغاز گشته است. همچنين نيروهاي اشغالگر ديگر هم مثل بريتانياي کبير و ايتاليائي ها و لهستاني ها که تا کنون تلاش داشته اند عملکردي فاحش نداشته و خود را پشت سايه آمريکا پنهان سازند و در شهر ها ظاهر نگردند هم، هم اکنون مورد حملات مخالفان قرار مي گيرند. نيروي نظامي اشغالگر نمي داند که پشت اين حملات چه کسي قرار دارد. اطلاعات آنان بسيار محدود است. يکي از اشتباهات بزرگ آنان منحل کردن دستگاه امنيتي عراق بود که کاملا مخالفين و متد هاي آنان را مي شناخت. از سوي ديگر آنها ترس دارند که در نتيجه عقب افتادن دائمي انتقال قدرت امنيت سياسي آنان دچار مخاطره گردد و تمامي مردمي که تا بحال بيتفاوت بوده اند در اثر فشار موجود نظرشان تغيير کند و در مقابل آنان ايستادگي نمايند. راديکال شدن جنبش مردمي در عراق و شورش هاي خشونت بار و مبارزه شديد را نميتوان به پاي اين يا آن فراکسيون و يا انسان بيهويت نوشت بلکه عکس العملي طبيعي است از مردمي که از خشونت و فقر و دربدري خسته شده و قصد دارند اشغالگران را از مملکت خود بيرون رانده و بر سرنوشت خويش حکومت نمايند. هرچه زودتر اشغالگران عراق را ترک نمايند سريع تر آرامش در اين کشور بر خواهد گشت. البته اين آرامش به هيچ وجه مفهوم غنا و رضايت و رفاه مردم عراق نخواهد بود چون همانطور که در بالا ذکر شد مادامي که نمايندگان سرمايه داري جهاني تلاش دارند با وعده و وعيد مردم را گول زنند اين مردم رفاه اقتصادي و اجتماعي نخواهند داشت اما بيرون رفتن اشغالگران خود اولين پله براي مبارزات بعدي در اين کشور خواهد بود. از اين جهت مي بايد شکل ها و منطق هاي ديگري براي سياست اقتصادي و اجتماعي و .. اين کشور توسط انسانهائي که در عراق و ساير نقاط جهان اعتقاد دارند که مخالف اين نظم نوين جهاني ميباشند شکل گيرد تا بتوان در قدمهاي بعدي چه در عراق و چه در ساير کشورهاي منطقه از طريق پشتيباني اتحاديه هاي کارگري و نهاد ها و جنبش هاي مردمي و تجهيز اعتصابات عمومي و اعتراض هاي منطقه اي و بين المللي در مقابل سياست هاي نظامي و غير نظامي آمريکا و اتحاديه اروپا و .... که قصد دارند بطرق مختلف و با نام دمکراسي و آزادي در اين کشورها مستقر گشته و توسط عمال داخليشان بر گرده مردم زحمتکش اين کشورها سوار باشند، مبارزه نمود.

جهاني ديگر ممکن است آسيائي ديگر لازم است


2004© All rights reserved for SHABAKEH.ORG Webmaster