صفحه نخست

 شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

زن در فرهنگ عامه!* / فریده ثابتی

مساله زن به عنوان یک مساله اجتماعی از ابعاد مختلف قابل بررسی است. مسلم است مبنای بررسی زمینی خواهد بود چون ما با مساله ای واقعی و زمینی سروکار داریم نه مساله ای ذهنی ، موهوم و آسمانی . مساله حول محور انسان می چرخد اما نه انسان کلی. انسان واقعی با همه ویژگی هایش. انسانی که زندگیش بر مبنای جنیست اش رقم می خورد که این مساله خود تاریخی طولانی دارد.
من برای بررسی مساله زن این بار فرهنگ و باورها را انتخاب کردم. و به طور اخص ضرب المثل ها و فرهنگ عامه را البته درجامعه ایران. در این رهگذر سعی می کنم وضعیت اقتصادی اجتماعی زن و مساله ستم بر زن را د ر جامعه دنبال کنم.
به دنبال تعریف ضرب المثل کتاب های زیادی را ورق زدم، تعاریف جامع نبودند اما خلاصه آن چه که در این جستجو یافتم عبارت اند از:
امثال و حکم از نمونه های بارز هر تمدنی هستند.
تجارب مردمی که در یک سرزمین زندگی می کنند به مرور زمان و در یک جریان تدریجی ناآگاه به صورت امثال و تعبیرات و احکام کلی در آمده بر زندگی افراد تاثیر می گذارد.
یا ضرب المثل معرف فرهنگ، تمدن و آداب و رسوم یک کشور می باشد و گنجینه ای از حقایق در باره روش زندگی، دستورالعمل ها و آئین ها و حقایق مربوط به آن ها هستند.
ضرب المثل ها درهرملتی نماینده افکار و روحیات آن ملت است. چه بسا با شناخت ریشه یک مثل بتوان به قدرت فکر و چگونگی زندگی واوضاع اجتماعی و ذوق ملتی پی برد.
یا ضرب المثل ها به سبب دربرداشتن بسیاری ازمسایل گوناگون اخلاقی و اجتماعی در خور تعمق و تدقیق می باشند و تحولات و دگرگونی های جوامع را تا حدودی ازین دهگذر مشخص می توان کرد.

هیچ یک ازین تعاریف از دید من کافی نبوده اما در مجموع حقایقی درآن ها وجود داشت، معرف تمدن بودن، بیانگر روش زندگی بودن، بیانگر اوضاع اجتماعی، تحولات و دگرگونی های اجتماعی بودن و قابل استفاده بودن برای تعین چگونگی این تحولات و دگرگونی ها.
مسلما امثال و حکم درهرجامعه بخشی ازفرهنگ غالب درآن جاست و با توجه به مفاهیمی که ارائه می دهد همراه دین واخلاق و عرف و ... در بطن ایدئولوژی مسلط که ایدئولوژی طبقه حاکم است جای می گیرد، گرچه بسط آن نه به اجبار که توسط توده های تحت سلطه، زبان به زبان و زمان به زمان به پیش برده می شود یه نحوی که منشا و هدف اولیه آن مشخص نمی شود.

به هر حال امثال و حکم تولید ذهنی انسان ها است. واین تولید ذهنی رابطه ای مستقیم با فعالیت مادی آن ها دارد به نحوی که اگر آن ها را دنبال کنی سرنخ به سیستم ایدئولوژیک جامعه می رسد که برخاسته از شیوه تولید حاکم و در خدمت آن و در پیوند با آن است. اما چرا این ایده ها که ایده های طبقه حاکم است توسط توده ها یا به بیان دیگر انسان هائی که به این طبقه تعلق ندارند به کار گرفته می شوند و منتقل می گردند.
مارکس در این باره در ایدئولوژی آلمانی می گوید:

عقاید حاکم بیان آرمانی مناسبات مسلط مادی است که به عنوان عقاید گرفته می شوند. مناسباتی که یک طبقه را طبقه حاکم می سازد، در نتیجه عقاید و پندارهای لازم را هم برای استیلای آن ها به وجود می آورد.

طبقه حاکم در یک دوره معین تاریخی، عقاید زمان خود را هم تنظیم، تولید و توزیع می کند. به همین دلیل عقاید آن ها عقاید حاکم آن دوره است. یعنی طبقه ای که وسایل تولید مادی را در جامعه در اختیار دارد وسایل تولید ذهنی را هم کنترل می کند. منافع وعلایق خود را به عنوان منافع وعلایق مشترک هم آحاد جامعه جا می اندازد. به این طریق عقاید آن هائی را که فاقد وسایل تولید اند، وسایل تولید مادی و متعاقب آن وسایل تولید ذهنی، تابع خود می کند. به نحوی که طبقه تحت سلطه با سرطبقه حاکم می اندیشد و به بازتولید آن یاری می رساند.
بخش موثری ازین بازتولید وجای گزینی در درون خانواده انجام می گیرد، جائی که هسته اولیه مالکیت که رابطه و مناسبات آن تعین کننده دوره های مختلف است از آن جا آغاز می شود و طی یک روند زن و فرزندان به بردگی مرد خانواده درمی آیند: اولین بردگی درتاریخ. اما بردگی پنهان که به دلیل خصلت پنهان بودنش، با وجود الغای سیستم بردگی به عنوان سیستم غالب تولید، به خاطر نقش اش در این باز تولید تا به امروز کماکان ادامه دارد.

خانواده را ازمهم ترین نهادهای اجتماعی می دانند که توانسته طی تاریخ طولانی انسان حفظ شود، تغیر کند اما برجا بماند. این نهاد مقدس شمرده می شود و برای حفظ آن و تداومش و به بیان واقعی برای خدمتی که به سیستم حاکم می کند باید ایدئولوگ ها، سیاستمداران، حقوق دانان و روحانیون طبقه حاکم هر دوره درمناقب آن، لزوم آن و تقش آن به تقریر افاضات به پردازند. شاعران شعر بسرایند، مادر نمونه و همسر نمونه انتخاب کنند وازآن بالا تر کلید بهشت را به زیرپایش قراردهند – شاید هم فقط کلید داراست و به بهشت موعود راهی ندارد! - مهم این است که کار این بهشت زمینی را برای شان به خوبی پیش ببرد.

بنا براین مساله زن را باید دردرون سیستمی که درآن موجودیت دارد بررسی کنیم و چون هر سیستمی دارای طبقات است پس باید بررسی ما طبقاتی باشد زیرا ما از وجود کلی زن صحبت نمی کنیم. وقتی بررسی طبقاتی می شود به منشا طبقات برمی گردد، یعنی به آن جا که بنای ستم برزن گذاشته می شود. راستی آیا زن همواره تحت ستم بوده است؟ پاسخ های متفاوتی خواهیم شنید.

دین مداران اصلا ستمی را نمی بینند. می گویند خدا آدم و حوا را آفرید و به هریک امتیازاتی داد. اگر حوا فریب شیطان را نمی خورد و آدم را به گمراهی نمی کشید هردو کماکان در بهشت بودند. شاید دیگرنه زمینی بود به این صورت و نه مائی که درآن چون و چرا کنیم. دیگری می گوید حوا از درخت دانش میوه چید و خورد و وقتی به دانش دست یافت شروع به چون و چرا در کار خداوندی کرد و سپس آدم را که موجود مطیعی بود اغوا کرد تا ازدرخت دانش بهره گیرد دیگر مهاراین دو دانا مشکل بود زیرا امکان داشت این دو همه ساکنان بهشت را اغوا کنند و آگاهی به انقلاب بینجامد، در نتیجه این دو ازبهشت رانده شدند و به زمین تبعید گردیدند تا درتلاش معاش فرصتی برای چون و چرا پیدا نکنند. دیگری می گوید خدا آدم را آفرید و سپس از دنده چپ او حوا را و همین دلیل بر ناقص بودن حوا و نیاز مواظبت و مراقبت او ازجانب آدم است. بعضی دیگر سزای عمل حوا در فریب آدم برای دانائی را کشیدن درد زایمان می دانند. برداشت دینی از مساله زن و جای گاه اجتماعی او بسیار به طبقات حاکم کمک کرد اما کمکی به ما برای باز کردن مساله ستم بر زن نمی کند زیرا ما ازبهشت نمی آئیم. زمینی هستیم و همان طور که گفتم یک مساله واقعی و زمینی را در دست بررسی داریم. به قول حافظ :

راز درون پرده زرندان مست پرس کاین حال نیست زاهد عالی مقام را

نظرگاهی دیگرمعتقد است که ستم برزن همواره وجود داشت و پدیده ای ثابت و شایع از زمان های بسیار دوراست. الگوی نقشی درست مانند رابطه جنسیتی و ستم برزنان از طریق " طبیعت " مرد و " طبیعت " زن مستدل می شود. دلایل این امر را به تقاوت های بیولوژیکی و وجود یک جو روانی احاله می دهند. و نتیجه می گیرند که مردان در ستم برزنان مقصر هستند. بسیاری ازفمینیست ها این استدلال را می پدیرند و معتقدند این مساله به چیرگی مردان برزنان و بالاخره به سلطه مردان می انجامد.

انگلس در اثرمعروفش " منشا خانواده، مالکیت خصوصی و دولت" نشان می دهد که ستم بر زن در دوره بی طبقه شکار و جمع آوری خوراک وجود نداشت. دراین جوامع تولید برای برآورد نیازها بود و چون ابزار تولید بسیار ابتدائی و ساده بود اضافه تولیدی وجود نداشت. زنان و مردان درانجمن های قبیله ای 30 تا 40 نفره زیست می کردند و دارای استقلال کامل بودند ودراین جوامع هیچ گونه موقعیت رسمی وجود نداشت. تصمیم گیری ها در رابطه با مسایل روزمره، فردی و مستقل بود. مواد غذائی بین اعضای قبیله تقسیم می شد. تنها تقسیم کاری که وجود داشت تقسیم کارطبیعی براساس مسایل بیولوژیکی بود. زنان به کار جمع آوری خوراک که در آن زمان اهمیت بیشتری از شکار داشت می پرداختند که با نقش تولید مثل آن ها هماهنگ بود زیرا بالا بودن مرگ و میر ونیاز قبیله به جمعیت سبب می شد که زنان در تمام دوران باروی طبیعی خود یا حامله باشند یا بجه کوچکی در بغل داشته باشند که این مساله شرکت زنان را در شکار با مشکل مواجه می کرد. مردان به شکار می رفتند ابزار شکار و احشام شکار شده به مرد تعلق می گرفتند که به دلیل سادگی و تکامل نیافتگی ابزار تولید چندان موفقیتی نداشتند. این تقسیم کار مبنای تبعیض آمیز نداشت. بچه ها به قبیله تعلق داشتند و به طور جمعی نگه داری و مراقبت می شدند و چون مادر طفل معلوم بود بچه ها نسب از مادر می بردند. به طور کلی زنان به خاطر نقش مهم شان در تولید مثل و هم جمع آوری خوراک بر مردان تفوق داشنتد.

تدریجا با تکامل ابزارتولید دارائی های مرد بالا رفت. کشاورزی که توسط زنان کشف شده بود به کار مردانه تبدیل شد و جنگ ها سبب بکارگیری اسرا درکارگردید درنتیجه نیازجمعیتی نیزتا حدودی فروکش کرد. با انبوه شدن این ثروت مناسبات اجتماعی جدیدی بوجود آمد و مرد درموضعی برتراز زن قرار گرفت. موضع برترزن دردوره قبل مساله ای را ایجاد نمی کرد اما برعکس تغیرشرایط به نفع مرد که با مالکیت اوبرثروت همراه بود تغیرات معنی داری درجامعه ایجاد کرد. حق مادری منسوخ شد. بچه ها دیگر نسب و توارث از پدرمی گرفتند . بدین طریق مالکیت سبب تغیرات ایجاد شده بود، نه طبیعت جنسی مرد. این تغیرات کل تاریخ آینده تا به حال را رقم زده است. انگلس در این باره می گوید:

" برافتادن حق مادری شکست تاریخی جهانی جنس مونث بود. با آن مرد فرمانروائی خانه را که تا کنون در اختیار زن بود نیز بدست آورد. زن تنزل مقام یافت، برده شد و به ابزارتولید مثل تبدیل گردید."

هدف توارث از طرف پدر مستلزم معلوم بودن پدر طفل بود در نتیجه تک شوئی برای زنان بوجود آمد که با تک همسری که برای هردوهمسرباید باشد متفاوت بود زیرا مرد علاوه برهمسراختصاصی برای تولید فرزندان ارث بر، محدودیتی درسوء استفاده جنسی از زنان برده نداشت. بدین طریق تک شوئی برای زن و چند زنی برای مرد بوجود آمد. چیزی که بعدها توسط ادیان ازجمله اسلام تقدیس شد و مساله ای اجتماعی که ریشه درمالکیت خصوصی داشت به عنوان حقی الهی تثبیت شد. با این امراداره امور خانه خصلت عمومی خود را ازدست داد و به صورت یک خدمت خصوصی درآمد و زن به اولین خدمتکار خانگی تبدیل شد که نوعی بردگی خانگی بود و تا کنون و دربسیاری ازنقاط دنیا پا برجاست و مورد حمایت سیستم فعلی سرمایه داری به خاطر خدماتش در بازتولید نیروی کار. مراجع دینی و قانونی درهم آهنگی با سیستم موجود عمل می کنند. برای اطلاعات مشروح دراین زمینه خوانندگان را به کتاب منشا خانواده انگلس وبرای اطلاعات بیشتردر باره کارکرد دین به مقاله خودم در کتاب سیمای سوسیالیسم شماره 8 تحت عنوان زنان در جمهوری اسلامی ایران مراجعه می دهم.

بعد از این مقدمه کوتاه به ایران برمی گردیم. زمانی دراز خانواده درایران به شکل گسترده پدرسالار بود که اساس آن براقتصاد کشاورزی حاکم و هماهنگ با مذهب و سنت ها ی قومی بود. خانواده ای پدرتبار، پدرمکان که بربرتری جنس مذکراستواربود. در سلسله مراتب قدرت پدردرراس قرار داشت و کودکان نام از پدرمی گرفتنند. زن گوئی به تنهائی وجود خارجی و واقعی نداشت. یا دختر مردی بود یا همسرمردی و یا مادرمردی، دیگرهیچ. بی اهمیتی زن ازلحاظ اجتماعی درهمه اشکال خانواده در ایران چه خانواده شهری، چه روستائی و یا ایلی مشهود است. تنها وظیفه اش بعد از خدمت به شوهر و کودکان یعنی همان خدمت کاری خصوصی یا بیگاری پنهان خانگی، عهده داری اقتصاد داخلی خانه و حساب دخل و خرج خانه بود. قابل ذکر است که در تمام این دوران ها بخش مهمی از کارکشاورزی توسط زنان انجام می گرفت. درکارگاه های خانگی و بعد کارگاه های خصوصی قالی و گلیم بافی تقریبا تمام کار توسط زنان و کودکان انجام می گرفت. کارهای دام داری خانگی وایلی و تهیه محصولات لبنی کارزنان بود. صنایع دستی، کار جمع آوری گیاهان داروئی وغیره نیزکارزنان بود اما در محاسبات اقتصادی وارد نمی شد و در زمره کمک به کیسه مرد بود.

با این دید نسبت به زن مشاهده می کنیم که در ضرب المثل ها زن حتی قبل از تولد با بداقبالی مواجه می شود به نحوی که اگر زنی دردوران بارداری لک و پیس بیاورد، زشت و تنبل شود، مقبوس و ترش روی، کاهل و بدخو باشد، و فعال نباشد می گویند حتما دختر خواهد زائید. متاسفانه این ضرب المثل را بیشترخود زنان مورد استفاده قرار می دهند.
با چنین پیشداوری هائی وقتی کودکی به دنیا می آید و از جنس مونث است گرچه می گویند نبودن شان بهترازبودن شان است، فورا پیشنهاد می شود که هر چه زودتراو را برای فرستادن به خانه شوهر آماده کنند چرا که ننگی بزرگ ترازین نیست که دختری در خانه پدربماند. دخترداشتن را نه تنها مایه سرشکستگی در این دنیا که درآن دنیا هم می دانند.

- دختر نابوده به، چون ببود یا به شوی یا به گور.
- خجسته زنی کو ز مادر نزاد
- چنین گفت دانا که دختر مباد چو باشد به جز خاکش افسر مباد.
- به نزد پدر دختر ار چند دوست بر دشمنش مهترین ننگ اوست.
- ز دختر بد اختر شدم در جهان چه اندر حیات و چه اندر ممات.
خدایا بده مرگشان از کرم که دفن البنات من المکرمات.
- زن و اژدها هر دو در خاک به جهان پاک ازین هردو ناپاک به.
- دختر که رسید به بیست به حالش بباید گریست.
- یک ضرب المثل گیلکی می گوید: اوسال که پسرساله ، تو دتر چینی یعنی آن سال که سال پسراست تو دخترمی زائی. دراین ضرب المثل بدبیاری اقتصادی را با دختر دارشدن توضیح می دهند.
اما برعکس دختراگر پسر بدنیا بیاید با شادی همراه است، جشن گرفته می شود، مژدگانی داده می شود و مرد سربلند به خانه می رود.
به هر حال دختری بدنیا آمد. نمی شود زنده به گورش کرد. باید او را برای وظیفه ای که باید به عهده بگیرد تربیت کرد. در مورد تعلیم و تربیت دختر تاکید زیادی می شود که باید مسایل مربوط به مذهب، پاکدامنی، پارسائی و خانه داری و شوهرداری را به دختر آموخت. این وظیفه مهم به زن خانه یعنی مادرسپرده می شود که بعد ازشوهرداری مهم ترین وظیفه اوست. باید خانه داری، مسایل مربوط عفت و عصمت و هنرهائی چون گلدوزی، بافندگی، خیاطی و قالیبافی را به دختر آموخت. وقتی به لیست این مسایل آموزشی نگاه می کنیم گوئی که تاریخ هزاران ساله زندگی اجتماعی و نقش زن را درآن ورق می زنیم. همه چیزهائی که به تحکیم نقش فرودست او کمک می کند. نکته تاسف بار این است که بازتولید این نقش را خود زن به عهده می گیرد و به نسل بعدی منتقل می کند. و این کماکان ادامه دارد. هنوز هرمادری درایران از لحظه تولد دختر به شوهر دادنش می اندیشد. از کودکی او را با کار خانه، پخت و پز، شستشو و نظافت، بچه داری و تنطیم امورخانه آشنا می کند. با دختران بدین سبب چون فرزندان درجه دو برخورد می شود و بیشرین نقش را دراین برخورد مادران بازی می کنند درحالی که پسران ازین وظایف مستثنی می شوند و تنها خرید نان که یادآورنان آوری مرد و کار بیرون از خانه است به او سپرده می شود.
- تمام شعور زن در خانه است، اگر از آن خارج شود فاقد ارزش است.
- دختر خانه دار مطلوب است خوبتر باشد ار که محجوب است.
- ز بیگانگان چشم بد دور باد چو بیرون شد از خانه در گور باد.
- چو زن راه بازار گیرد، بزن وگرنه تو در خانه بنشین چو زن.

زن حق عشق ورزی آزاد را ندارد. نیاید به میل خود به مردی توجه کند درغیر این صورت ناپارسا، نافرمان و ناپاک و سبب ننگ خانواده تلقی می شود که در این صورت پدر و برادر و همسر حق شرعی و قانونی در پاک کردن این لکه ننگ یعنی کشتن او را تحت عنوان دفاع از ناموس دارند.
- چو در روی بیگانه خندید زن دگر مرد گو لاف مردی نزن.
- دختر پا شکسته است
- زن مستور شمع خانه بود زن شوخ آفت زمانه بود.
- زن ناپارسا، شکنج دل است زود دفعش بکن که رنج دل است.
- زن چو خامی کند بجوشانش رخ نپوشد کفن بپوشانش.
- اصل در زن سداد و مستوریست وگرش این دو نیست دستوری است.
- زن خوب فرمان بر و پارسا.
- پاک باید زن کند همواره زیست.
- زنان را ز هر خوبی ای دسترس فزون تر همان پارسائی است و بس.
- بهترین زن آن است که پیوسته در اندیشه عشق و محبت مرد باشد.
ولی با وجود همه این اوصاف باز هم زن مورد عتاب است:

- چو خوش گفت شاه جهان کیقباد که نفرین بد برزن نیک باد.

آموزش کلاسیک و خواندن و نوشتن برای دختران منع می شود. زیرا سبب می شود که دختران دیگر حاضر به ادامه شرایط موجود و نقش تعین شده خود نباشند و یا به چون و چرا بپردازند.
- زن را دبیری میاموز.
- زن بد را قلم بدست مده دست خود را قلم کنی آن به.
- زان که شوهر شود سیه جامه تا خاتون شود سیه نامه.
- کاغذ او کفن، دواتش گور بس بود گر کند به دانش زور
- او که بی نامه نامه تاند کرد نامه خوانی کند ، چه داند کرد.
- دور دار از قلم لجاجت او تو قلم می زنی چه حاجت او.

با زن در فرهنگ مثل کالا برخورد می شود اما در خرید هیچ کالائی به این گونه ریزبینی نمی شود. برای این که دختری مورد قبول واقع شود باید صفاتی را دارا باشد: زیبا و خوش اندام باشد، این زیبائی سنتی تابع ضوابط معین و معلومی است. از قبیل داشتن گیسوی بلند و مشکی، صورت گرد و سفید، چشمان درشت و سیاه، دهان کوچک و لبان گلگون، دندان های صاف و سفید که کل رابطه انسان را بیاد معامله خرید اسب می اندازد. بعد از همه این مشخصات باید پوشیده و محجوب و به زیور پارسائی آراسته باشد و از شوهرش اطاعت کند.

- شوی زن زشت رو نابینا به.
- صفای خانه آب و جاروست، صفای دختر چشم و ابروست. به هرحال زن نیز چون خانه جزو مایملک مرد است.
- اگر پارسا باشد و رایزن یکی گنج باشد ، پرآکند، زن.
- به ویژه که باشد به بالا بلند فروهشته تاپای مشکین کمند.
- به سه چیز باشد زنان را بهی .
یکی آن که با شرم و با خواسته است که جفتش بدو خانه آراسته است.
سه دیگر که بالا و رویش بود به پوشیدگی نیز مویش بود.
- زن خوب فرمان بر و پارسا کند مرد درویش را پادشاه.
حتما این ضرب المثل را حداقل یک بار شنیده اید :
- خداوندا سه درد آمد به یک بار خرلنگ و زن زشت و طلبکار
- خداوندا زن زشت را تو بردار خودم دانم خر لنگ و طلبکار.

در هیچ موردی به توانائی ها، استعداد ها و خواسته هایش توجه نمی شود. وجود حقیقی اش تنها با وجود مرد محقق می شود و آئینه ای برای نمایان ساختن خواسته های مرد است.
فرهنگ مردسالارزن ستیزی را به آن جا می رساند که نارسائی زن را امری خلقتی و خواسته خداوندی در این آفرینش می بیند:

- زنان در آفرینش ناتمامند ازیرا خویش کام و زشت و نامند.
- زنان را از آن نام ناید بلند که پیوسته در خفتن و خوردن اند.
- زن از پهلوی چپ شده آفریده کس از چپ راستی هرگز ندیده.
- زن ار چه دلبرست و با زر و دست همان نیم مرد است، هرچون که هست .

ناتوان و وابسته به مرد دانستن زن وقتی با مقاومت زنان مواجه می شود، سعی می شود ندیده گرفته یا به مسخره گرفته شود:

- زن اشتلم کند ، چو به میدان ندید مرد جائی که گوشت نیست ، چغندر تهمتن است. - مرد از پی عقل می رود ، زن پی عشق این فکر زدل کند، آن فکر ز سر .

در همه این موارد جای پای مذهب و قواعد و مقرراتش را می یابیم و می بینیم . برای این که زنان نتوانند در جامعه خود را مطرح کنند و استعداد های خود را نشان دهند، مطرح می شود که زن فریب کار، دروغ گو، غیرقابل اعتماد و ناتوان از رازداری است:

- مگو از هیج نوعی پیش زن راز که زن رازت بگوید جمله سرباز.
- مگو اسرار حال خویش با زن که یابی راز فاش کوی و برزن.
- بدو گفت کز مردم سرفراز نزیبد که با زن نشیند به راز.
- چو خواهی که خواری نیاری بروی به پیش زنان راز هرگز مگوی.
- وگر بشکنی گردن آز را نگوئی به پیش زنان راز را.
شیطان گفت زن نصف لشگر من است، شیطان گفت زن محرم اسرار من است.
- مکر از زنان ، تلبیس از شیطان.
- جادو زبان زن است.
- مکر زن را خر نکشد.
- گریه مکر زن است.
- گریه دام زن است.
بدی و شرارت در وجود زن سرشته شده است و امری طبیعی است از جمله بی وفائی زن است:
- وفا دادند به سک ، بر زن ندادند.
- صد دشمن خونخوار به از یک زن نابکار.
- زن بد را اگر در شیشه کنند کار خود را می کند.
- مبادا کس که از زن مهر جوید که در شوره بیابان، گل نروید.
- بود مهر زنان هم چون دم خر نگردد آن ز پیمودن فزون تر.
- زن نجیب و زن شیطان ، لعنت به هردو تاشان.

بر مبنای این فرهنگ و برداشت حاصل ازآن زنان نه حق دخالت در اموراجتماعی و سیاسی را دارند و نه توان انجام چنین وظایفی را. زنان را باید ازامور مربوط به اداره امورجامعه و رایزنی به دور نگه داشت زیرا که قدرت تفکر و استدلال لازم برای چنین اموری را ندارند. حتی مردانی که در اداره امورخانه وکارخود با همسرخود به مشورت می نشینند مورد تقبیح قرار می گیرند و ازطرف دوستان مورد استهزا. من خود بارها اصطلاح زن ذلیل را در شوخی های مردان سیاسی شنیده ام.

- زن را به اداره ملت چه کار؟
- مشورت با زنان موجب خرابی مردان است.
- اطاعت از زنان موجب ندامت است.
- احمق زنش را می ستاید و عاقل سگش را.
- دلباخته زنان شدن روش بی خردان است.
- به کاری مکن نیز فرمان زن که هرگز نبینی زنی رایزن.
- کسی کو بود مهتر انجمن کفن بهتر او را ز فرمان زن.
- چون به فرمان زن کنی ده و گیر نام مردی مبر به ننگ بمیر.
-
تشکیل خانواده و کارکرد آن کاملا با مفهوم تاریخی خانواده هماهنگی دارد. امری اقتصادی است که چون معامله با آن رفتار می شود و درآن باید حساب سود و زیان را نگه داشت و معامله ای خوب انجام داد. اما دراین معامله تنها به منافع خریداریعنی مرد توجه می شود. دررابطه با ویژگی های فردی کالای مورد معامله یعنی زن قبلا بحث کردیم اما بخش مهم دیگرش ویژگی های اقتصادی آن است که باید به نحوی باشد که قدرت اجتماعی و اقتصادی مرد را بالا ببرد یعنی دراین جا ازدواج نه مساله دو انسان مستقل بلکه مساله ای تابع مصالح خانواده، ایل و غیره است ولی به هر حال به تشکیل خانواده تاکید می شود :
- عروس باید پدرو مادر دار باشد.
- زن از خاندان صلاح باید خواست.
- دختر خوب از قبیله و اسب عربی از طویله بیرون نمی رود! و چه تشبیه بی مسمائی!
- ناز عروس به جهاز است.
- عروسی که جهاز ندارد این همه ناز ندارد.
- جهیزیه خوبی آوردی ، رونما هم می خواهی ؟
- عروس بی جهاز، روزه بی نماز، دعای بی نیاز، قرمه بی پیاز.

اما این گونه نیست که همواره زن مورد تقبیح باشد . موردی وجود دارد که از آن زن سربلند بیرون می آید و آن بهترین هنر زن و مهم ترین و شاید تنها کاری است که از عهده زن بر می آید یعنی همان تولید مثل:
- زنان را بود بس همین یک هنر نشینند و زایند شیران نر.
- زن پرهیزکار و زاینده مرد را دولتی است پاینده.
- پسر زاید اگر زن سرفراز است چو گل لعلش به شکرخنده باز است.
- پسر گوئی بود تخم دو زرده که از زائیدنش زن سرفراز است.
- برای یک پسر نه ماه و نه روز بدوران کار زن نذر و نیاز است.
- پسر زا گر زنی باشد زبانش هزار و سیصد و سی گز دراز است.
- چو تاک ار زاد دختر سربزیر است وگر زاید پسر چون سرو ناز است.
مادر بودن زن تنها موردی است که دارای ارزش محسوب می شود و حتی وعده سرخرمن کلید بهشت با مادری به زن داده می شود.

از بحثی که مطرح شد نباید این نتیجه گرفته شود که در ایران این بافت فرهنگی کماکان با قدرت به سازکارمشغول است و وضعیت زنان همین گونه است. در ایران نیز با انکشاف نظام سرمایه داری زنان مجبور به کار مزدی درخارج از خانه و خانواده گردیده اند. نیمی از جمعیت ایران و به همین نسبت نیمی از نیروی فعال ایران را زنان تشکلیل می دهند. شرایط ورود زنان به بازار کار بعد از دهه چهل و غالب شدن شیوه تولید سرمایه داری در ایران رخ داد . نیاز بازار کار به نیروی ارزان زنان را از چهار دیواری خانه بیرون آورد البته قبل از آن زنان در مشاغلی چون معلمی ، پرستاری، و بعضی از خدمات که در تقسیم کار موجود در جوامع سرمایه داری به حیطه کار زنانه تبدیل شده است مشغول به کار شده بودند و ازین طریق تا حدودی زنان به مزایای استقلال اقتصادی و پیامدهای اجتماعی آن پی برده بودند. شرایط ورود زنان به بازار کار به ویژه در دهه 50 با بالا رفتن قیمت نفت و سرازیر شدن دلارهای نفتی درسرمایه گذاری های صنعتی تسهیل شد به نحوی که درسال 1355 درصد اشتغال زنان به 8/14درصد رسید دراین سال 1200000 نفراززنان شاغل بودند. پیشداوری های مذکوردربالا رنگ می باخت. زنان به طور گسترده تمایل و توان خود را برای کسب موقعیت اجتماعی بهتر و دخالت درتعین سرنوشت خود و جامعه نشان دادند. طیف گسترده ای از زنان به دانشگاه ها راه یافتند. دیگر دانشگاه ها مختص طبقات بالا و دارای جامعه نبود. همگام با ورود زنان به بازار کار شکل خانواده نیز بنا به ضرورت متحمل تغیرات بیشتری شد. بنیان خانواده گسترده پدرسالار که قبلا به لرزه درآمده بود تقربیا ویران شد و خانواده کوجک مرکب از زن و شوهر و فرزندان شروع به رشد و نمو کرد.
بعد از انقلاب 1357 ایران که دراین جا وارد بحث چگونگی آن نمی شوم وضعیت زنان تا حدودی تغیرکرد که برای توجیه آن از دین کمک گرفته شد. سعی شد زنان به آشپزخانه ها و چهاردیواری خانه برگردانده شوند به نحوی که شمارزنان شاغل در سال 1365 به 975000 رسید ودرنتیجه درصد اشتغال به کار زنان به 9/8 درصد تنزل کرد درحالی که دراین فاصله به تعداد زنان در سن فعالیت و متقاضی کار افزوده شده بود. اما نمی شد جلوی حرکت تاریخ را با ایده های قرون وسطائی یا حتی بسیار کهنه تر سد کرد. زنان به اشکال مختلف با حذف فیزیکی خود از جامعه و با عقب گرد اجتماعی مبارزه کردند، جنگیدند و دراین جنگ مثل هرجنگ دیگری متحمل خسارات جانی ومالی شدند اما به پیش رفتند و واقعیت وجود اجتماعی خود را به سیستمی که در اندیشه محو آن بود تحمیل نمودند اما راه درازی را تا برخوداری ازیک زندگی انسانی شایسته انسان درپیش دارند. باید به مبارزه تا دست یابی به آن ادامه بدهند.

سرمایه داری با رشد خود زنان را به کارمزدی خارج از خانه کشید که ضمن بهتر کردن موقعیت اجتماعی زن باری سه گانه را بردوشش گذاشت که عبارت بودند ازکار درکارخانه یا کارگاه در ساعتی مساوی با کارمردان ، کارخانگی و مراقبت از بچه ها . یعنی بدون تغیر در وظایف خانوادگی زن وظیقه تامین اقتصادی یا شرکت در تامین اقتصادی خانواده هم به او واگذار شد. این بار فشار سه گانه زنان را مستاصل می کند. زن خسته ازکاردربیرون ازخانه به خانه برمی گردد، بدون استراحتی شیفت دوم کارش شروع می شود. باید غذای روز را آماده خوردن و غذای فردا را طبخ کند. به درس و مشق و تکالیف بچه ها برسد. به خرید برود. خانه را مرتب کند. دیگر دیروقت شب شده است باید وسایل صبحانه فردای همسر و بچه ها را آماده سازد. وقتی چند ساعتی ازخواب دیگران گذشته است از کارها خلاص می شود و به بستر می رود. بعد از یک خواب کوتاه چند ساعته بر می خیزد . صبحانه را مهیا و بچه ها و همسر را از خواب بیدار می کند. بسرعت خود لقمه ای فرو می دهد واقعا فرو می دهد چون بعد ازاین تنش لذتی در خوردن نیست و به سوی محل کار روانه می شود. چنین خانواده ای که حاصلی جز رنج و خستگی برای زن ندارد، استحکامی هم ندارد. پس قصیده سرائی در مورد خانواده مقدس و حفظ ان یاوه است.

با رشد صنایع مصرفی بازار مصرف هم برایش فراهم شد که اولین مصرف کنندگان آن همین زنان شاغل بودند زیرا به دلیل کارخارج ازخانه وقت کافی برای امورخانه نداشتند. امروزبسیاری از کارهائی را که مادربزرگ های ما به عنوان کارخانگی انجام می دادنند سرمایه در اختیار گرفته است . مربا، ترشی، خشک بار، کشک آماده، تخم مرغ، شیر و پنیرو مواد لبنی، نان و نخ و پارچه همه را می شود از بازار خرید. لباس را و ظرف را با ماشین شست، رفو را به رفوگران سپرد. آری سرمایه داری این اشکال قدیمی زندگی را تغیرداد و درجاهائی اصلا منسوخ کرد. تولیدات اقتصادی را از خانه به کارخانه منتقل کرد. خانواده تولید کننده را به خانواده مصرف کننده تبدیل نمود. اما هنوز بافت خانواده سابق را حفظ کرده است چون این بافت درخدمت سرمایه قراردارد و بسیاری ازخدمات را که باید سرمایه برای آن ها پول خرج کند به رایگان بردوش آن می گذارد. باید برای ایجاد خانواده جدیدی مبارزه کرد که در آن به نابرابری ها و بردگی زن پایان داد. خانواده ای که دیگر در آن مرد سرمایه دار و زن کارگر نباشد. خانواده به اتحاد دو فرد مستقل وآزاد تبدیل شود که در رابطه ای برابرهردو از زندگی وروابط آن احساس رضایت کنند. و بسیاری ازمسایل را که امروز زندگی را مشکل می کند بویژه در رابطه با فرزندان جامعه به عهده بگیرد.
برای رسیدن به چنین شرایطی باید ازهمین اکنون و درنظام سرمایه داری موجود آغاز کرد. درایران به ویژه باید دررابطه با مسایلی چون:

حمایت قانونی از مادران، منع کار مضربرای سلامت زنان ، حق مرخصی زایمان قبل و بعد آن با حقوق، ابقای دوباره شیرخوارگاه ها در محل کار و حق تغذیه کودک با شیر مادردرمحل کار، بیمه همگانی که شامل بیمه زنان و مادران نیز می باشد. خدمات پزشکی و مراقبتی برای زنان حامله و کمک مجانی به زائوبرای مدتی که نیاز به کمک دارد و آموزش مراقبت صحیح از کودک، شیر مجانی برای کودک وقتی نیاز به شیر کمکی باشد و یا مادر به دلیلی شیر نداشته باشد. مشاوره مجانی برای زنان حامله و مادران، پخش مجانی وسایل جلوگیری از حاملگی وآموزش های لازم از طریق تلویزیون سراسری و جلسات محلی بویژه برای زنان و مردان جوان، تشکیل خانه های زنان برای زنانی که مورد ضرب و جرح توسط شوهرهای شان قرارمی گیرند وحمایت قانونی ازین زنان، ایجاد و گسترش مهد کودک ها، کودکستان ها و خانه های کودک مجانی یا بسیارارزان برای مادرانی که کار می کنند یا به هر دلیل مایلند کودکانشان ازین امکانات استفاده کنند با تغذیه رایگان. تامین آموزش کاملا مجانی با تامین تغذیه و کتاب و وسایل آموزشی و پوشاک و حمل و نقل مجانی برای کودکان. و بسیاری موارد دیگر که می شود به آن افزود که باید جزو ملزومات مبارزه جاری کارگری در جامعه باشد.

---------------------------------------
* به مناسبت 8 مارس روز جهانی زن ، مارس 2004

فهرست منابع:

1- امثال و حکم. دهخدا، علی اکبر. انتشارات امیرکبیر. شهریور39
2- فرهنگ عوام یا تفسیر امثال و اصطلاحات زبان فارسی. امینی، امیرقلی. مطبوعاتی علمی
3- جامع التمثیل. حبله رودی، محمد. جاپ سوم، شوال المکرم 1374
4- فرهنگ امثال فارسی. جمشیدی پور، یوسف. کتاب فروشی فروغی. 1347
5- از خشت تا خشت. کتیرائی، محمود. انتشارات موسسه مطالعا و تحقیقات اجتماعی. 1348
6- زن و آزادی و ضرب المثل های ملل راجع به زن. الهی، حکیم. چاپ دوم
7- امثال منطوم. اخگر، احمد. جلد اول، مرداد 1318
8- فرهنگ و زندگی . زن در فرهنگ ایران. شماره 19 و 20. چاپ وزارت فرهنگ و هنر
9- ایدئولوژی آلمانی. کارل مارکس. ترجمه ژوبین قهرمان
10- منشا خانواده، مالکیت خصوصی و دولت. فردریش انگلس. ترجمه نبرد کارگر


2004© All rights reserved for SHABAKEH.ORG Webmaster