صفحه نخست

 شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

مادرآزاری‌ / رابعه موحد‌

حرف‌ نمي‌زند، سخني‌ نمي‌گويد حتي‌ يك‌ كلام‌. دستهايش‌ را محكم‌ و ناشيانه‌ بر سلولهاي‌ ملتهب‌ صورتش‌ مي‌فشارد تا سياهي‌ ستمي‌ كه‌ نصف‌ صورتش‌ اما تمام‌ قلب‌ و روح‌اش‌ را خاكستر كرده‌ است‌، بپوشاند و هنوز از لابه‌لاي‌ انگشتان‌ لرزانش‌، رنگ‌ سبز، آبي‌، كبود معني‌داري‌ به‌ چشم‌ مي‌خورد.
به‌ نظرم‌ مي‌رسد كه‌ بازهم‌ قصه‌ كهنه‌ همسرآزاري‌ تكرار شده‌ است‌ در دياري‌ كه‌ همسرآزاري‌ با عرف‌ها و سنت‌هايش‌ همسن‌ باشد. بي‌اختيار ديدن‌ چنين‌ صحنه‌هايي‌ تداعي‌كننده‌ تلخي‌ها و يادگاري‌هاي‌ كهن‌ مي‌گردد. هرچه‌ مي‌پرسم‌ جوابي‌ نمي‌دهد و ناگهان‌ اشكهايش‌ شروع‌ به‌ سخن‌ گفتن‌ مي‌كنند. »راستي‌ اينجا اتوبوس‌ خط‌ واحد است‌ كه‌ به‌ سوي‌ ميدان‌ انقلاب‌ و از آنجا به‌ شهرك‌ حاشيه‌ها كجاآبادها و ناكجاها...«
مي‌گويم‌ حرف‌ بزن‌ سبك‌ مي‌شوي‌! تهي‌ بودن‌ حرفم‌ را خود بهتر مي‌دانم‌. اما بازهم‌ مي‌گويم‌.
مي‌گويم‌: حرف‌ بزن‌ با سخنانت‌ بيگانه‌ نيستم‌، دردت‌ را خواهم‌ فهميد نيازي‌ به‌ شرمسازي‌ تو نيست‌ شرم‌اش‌ باد هر دستي‌ كه‌ قصد آزاري‌ بلند مي‌شود.زيرلب‌ مي‌گويد مهم‌ نيست‌. اصلا مهم‌ نيست‌ الان‌ تنها مساله‌ مهم‌ كار است‌. بايد كار كنم‌. از صبح‌ در خانه‌ها را مي‌زنم‌ سواد كه‌ ندارم‌. كار ديگري‌ هم‌ بلد نيستم‌ فقط‌ كارهاي‌ خانه‌ و خدمتكاري‌ مي‌توانم‌ بكنم‌ آن‌ هم‌ كسي‌ اطمينان‌ نمي‌كند،حق‌ هم‌ دارند. زمانه‌ بدي‌ است‌.
كار شوهرت‌ هست‌؟
نه‌، پسرم‌
شايد اشتباه‌ شنيده‌ام‌، چند بار پرسيدم‌ پسرت‌؟پسرت‌؟ پسرت‌؟
بله‌ پسر خودم‌. 20 ساله‌ است‌. شوهرم‌ بيكار شده‌، ديسك‌ كمر امانش‌ را بريده‌ است‌. پسرم‌ معتاد است‌. خودم‌ مستاجر، پول‌ خواست‌ نداشتم‌، مي‌خواست‌ وسايل‌ خانه‌ را ببرد بفروشد خواستم‌ مانع‌ شوم‌ مثل‌ هميشه‌ كتك‌ خوردم‌!
بازهم‌ حرف‌ را مي‌كشاند به‌ كار و شماره‌ تلفن‌ صاحبخانه‌ دخترش‌ را مي‌دهد كه‌ اگر خانه‌يي‌ جايي‌ نياز به‌ خدمتكار بود به‌ او زنگ‌ بزنم‌.
چند نفر ديگه‌ هم‌ شماره‌ تلفن‌ او را يادداشت‌ كردند تا اگر احساسات‌ زود جريحه‌دار شده‌ شان‌ زود هم‌ فروكش‌ نكند براي‌ اين‌ زن‌ كاري‌ پيدا كنند.
وقتي‌ ساليان‌ دراز پدر، هيجانهاي‌ منفي‌ و مشكلات‌ جورواجورش‌ را با كتك‌زدن‌ مادر تخليه‌ كرده‌ است‌ امروز كه‌ پدر از كار افتاده‌ است‌ دست‌ توانايش‌ در كتك‌ زدن‌ ناتوان‌ شده‌ است‌. دستهاي‌ پسر هنوز قادر به‌ كتك‌ زدن‌ است‌. او ياد گرفته‌ است‌ كه‌ مي‌توان‌ عقده‌ها را حق‌ و ناحق‌ سر زنان‌ خالي‌ كرد. او مگر غير از اين‌ راه‌ و رسمي‌ ديده‌ و آموخته‌ است‌؟
كتك‌ خوردن‌ مادر از دست‌ پسرأ بيشتر از هميشه‌ تمام‌ خشونت‌ها استخوانهايم‌ را به‌ شورش‌ مي‌آورد. كتك‌ زدن‌ مادري‌ كه‌ هرگز،هرگز از فرزند خود شاكي‌ نخواهد شد. فكر مي‌كنم‌ عاقبت‌ همسرآزاري‌ به‌ مادرآزاري‌ انجامد و مادرآزاري‌، گويا مقوله‌يي‌ ديگر و پرانتزي‌ ديگر در كنار پرونده‌ قطور خشونت‌ عليه‌ زنان‌ باز مي‌كند دامنه‌ خشونت‌ گسترش‌ مي‌يابد مخصوصاص زماني‌ كه‌ فقر اقتصادي‌، فرهنگي‌، بي‌سوادي‌، بيكاري‌، اعتياد چاشني‌ زندگي‌ مي‌شود. همسرآزاري‌ و اينك‌ مادرآزاري‌...
اعتماد / رابعه موحد

دوشنبه ١١ خرداد ۱۳۸۳


2004© All rights reserved for SHABAKEH.ORG Webmaster