صفحه نخست

 شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

جان کري کيست و چه مي گويد / ليلا جديدی

جهان در آينه مرور/ ايران نبرد


درسوم دسامبرسال گذشته، جان اف کري، سناتورحزب دمکرات ايالت متحده آمريکا و کانديد رياست جمهوري آينده اين کشور، درشرح سياست خارجي خود، دولت بوش را به خاطر سياست خصمانه اش نسبت به رژيم جمهوري اسلامي مورد سرزنش قرار داد. ديدگاههاي اين سياستمدار قدرت طلب که اکنون احتمال دردست گرفتن رياست جمهوري و به کنار راندن جورج دبليو بوش را در چشم انداز افکنده است، به دليل بحرانهاي موجود درعراق ، سرنوشت اين کشور و مردم آن و همچنين اوضاع خاورميانه، داراي اهميت ويژه اي دارد. براي جامعه ايراني نيز از يک سو و رژيم جمهوري اسلامي از سويي ديگر، اين ديدگاه زماني مورد تامل قرارگرفت که او در توضيح سياست خارجي خود، رژيم مدافع تروريسم و بحران ملاها را مشکل اساسي به شمار نياورده، بلکه روش جورج بوش در برابر آن را مسأله سازخوانده است. دراين رابطه، او با لحني انتقاد آميز مي گويد:"دولت بوش سرسختانه روش منطقي وغيرخصومت آميز با ايران را رد مي کند." مديرسياست امنيت ملي دفتر سناتور کري، راند بيرز، نيزقبلا گفته بود که در مذاکرات بوش و ايران، از جانب آمريکا مانع ايجاد شده و دولت بوش" در ايده و نظرگاه خود با ايران آنچنان پا برجاست که تنها منتظر سقوط رزيم ايران است."

از سوي ديگر، در 8 فوريه سال جاري، تهران تايمز ايميلي را که ازدفترسناتورکري دريافت کرده بود، به چاپ مي رساند. دراين نامه، کري دلايل خود را مبني برمزاياي انتخاب او به رياست جمهوري آمريکا بيان کرده بود. او درنامه اش مي گويد که رفتار دولت بوش در مخالفت با کشورهاي جهان سبب مشکلات وسيعي گشته است. اين نامه به سرعت در خبرگزاري مهر در تهران انعکاس يافته و روز بعد از آن درصفحه اول روزنامه هاي طرفدار خامنه اي چاپ مي شود. راند بير، معاون دفتر سياست خارجي کري، در پاسخ به سوالاتي که دراين رابطه مطرح شده است مي گويد:"اين نامه را ما براي ايران نفرستاده بوديم." او مي افزايد نامه مزبور براي طرفداران دمکراتها فرستاده شده بود و "من اصلا نمي توانم بفهمم چگونه بدست آنها رسيده است مگر اينکه چنين فردي در دستگاه آنان وجود داشته است." آقاي راند بير تلاش کرد توضيح دهد که کري قصد رابطه نزديک با جمهوري اسلامي و فراموش کردن 25 سال سابقه ترور که با به گروگان گرفتن ديپلماتها امريکايي شروع شد وهمچنين حمايت آنها ازاعضاء القاعده توسط آنها را ندارد. تنها چند روز پيش ازرسيدن اين نامه به دست رژيم، او گفته بود: "کري نمي گويد که درپي رابطه بهتر با ايران است. او خواستار ايجاد ديالوگ با آنهاست. مواردي وجود دارند که ما واقعا بايد با باره اش پاي گفتگو بنشينيم."

اگر چه دو حزب جمهوريخواه و دمکرات هيچگونه تفاوت بنيادي با يکديگر ندارند و هردو طبقه ممتازآمريکا را نمايندگي مي کنند اما اختلاف در تاکتيکها مي تواند اثرات متفاوتي را نيز در بر داشته باشد. از اين روست که بررسي فعاليتهاي گذشته، سياستهاي داخلي و خارجي او مي تواند برخي از سوالات مطرح شده و ابهامات نسبت به او را از پاسخگو باشد.

پيشينه

جان کري که از فعالان ضد جنگ ويتنام بود، در سال 1985، در سن چهل و دو سالگي به مقام سناتوري مجلس آمريکا دست يافت. در اين زمان آمريکا سرگرم جنگ به اصطلاح ضد کمونسيتي با دولت نيکاراگوئه بود و کري که خود با مقام سناتوري در حکومت جا گرفته بود قصد داشت تا از براه افتادن ويتنام ديگري جلوگيري کند. اوخودسرانه و بدون دريافت اجازه رسمي، تحقيقاتي را در باره دولت ريگان و کمک غير قانوني اوبه کنترا ها که با هدف براندازي دولت چپ گراي نيکاراگوئه صورت مي گرفت، پيش برد. براي اين کار، کري باجسي هلمز، سناتور جمهوريخواه و راست که از يک سو فعال در" جنگ عليه قاچاق مواد مخدر" بود و از سوي ديگر دشمني سرسختي با کمونيستها داشته و خواهان نابودي ساندنيستها بود، متحد شد. اتحاد اين دو بر اين پايه شکل گرفت که هلمز دريافته بود کنترا ها در قاچاق مواد مخدردست داشته اند. با وجود اين که هلمز حامي کنتراها بود، اما پيشبرد هدفش در مبارزه با قاچاق مواد مخدر را مهمتر از دشمني با کمونيستها قرار داد. برسر زبانها افتادن ماجراي ايران گيت، فرصت مناسبي براي کري ايجاد کرد تا هم در رسانه ها خود را مطرح سازد و هم درستي نظراتش درباره جنگ ويتنام و روند دروغ سازيهاي دولت را به اثبات برساند. کري به همراه دو سناتور ديگر راهي نيکاراگوئه شد تا به تحقيقات خود درباره کنترا ها ادامه دهد اما پس از بازگشت، ارتگا و چند عضو ديگر ساندنيستها به اتحاد جماهير شوروي سابق سفر کردند تا روابط خود را درآنجا استحکام بخشند. اين تحول، بهانه اي به دست دشمنان کري داد تا او را مورد تمسخر و انتقاد شديدي قراردهند و دوست کمونيستها بخوانند.

اليورنورث که مانند کري در جنگ ويتنام شرکت کرده بود اما بر عکس او موافق پرو پا قرص اين جنگ بود و از طرفي در فعاليت غير قانوني ريگان در رساندن کمک به کنتراها دست داشت، کري را در يادداشتهايش ازدشمنان ريگان خوانده بود و تا حد مرگ از فعاليتهاي کري درهراس بود. فعاليتهاي خستگي ناپذير کري که او را بارها در بدترين شرايط قرار داد، بالاخره به نتيجه رسيد و ماجراي ايران گيت و فروش اسلحه به رژيم جمهوري اسلامي برملا گشت.

فعاليتها و سماجت کري در کشف اعمال غير قانوني دولت آمريکا که او را در موقعيت دشواري قرار داده بود، زماني به نتيجه رسيد که يک روزنامه سوري (الشراع)، خبر فروش سلاح به ايران را داد. در اين هنگام، اميد هاي کري به نتيجه رسيد. اما هنگامي که اعضاي کميته رسيدگي به ماجراي ايران- کنترا انتخاب مي شدند، او به بهانه اينکه جوان و راديکال است، کنار گذاشته شد.

کري بعدها نيز تحقيقاتي را دنبال کرد که درنتيجه آن مانوئل نوريگا، ديکتاتورپاناما، به خاطر دست داشتن در قاچاق مواد مخدر به دام افتاد. کري دريافت که نوريگا پول را به کمک بانکي به نام BCCA، از پاناما خارج مي کند. سپس با پيگيري در کشف اسرار مربوط به اين بانک بين المللي، معلوم شد که مشتريان آن افراد ثروتمند و قدرتمندي هستند که درمورد منبع مبالغ هنگفتي که به اين به اين بانک واريز مي کنند، مورد پرسش قرار نمي گيرند. به همين خاطر، قاچاقچيان اسلحه و مواد مخدر وهمچنين نوريگا و سازمانهاي ضد اطلاعاتي مانند سازمان سيا، ازمشتريان پرو پاقرص آن به شمار مي آمدند. فعاليت و افشاگريهاي کري در سال 1988، سبب سه باربسته شدن بانک مذکور گشت. از اين حادثه، برخي از دمکراتها نيز مانند جيمي کارتر و به ويژه وزير دفاع سابق، کلارک کليفورد که به خاطر فعاليتهاي غيرقانوني حيثيتش درخطر بود، ناخرسند بودند. بسياري از سناتورهاي حزبي که کري متعلق به آن بود از او مي خواستند تا از پي گيري اين امر دست بردارد اما او توجهي به اين درخواست نکرد.

کري هم براي دوست و هم حزب رقيب مزاحمت ايجاد کرده بود. در همين زمان، همسرش که از خانواده ثروتمندي بود و نيازهاي مالي او را برطرف مي کرد، به همراه دو دختر جوانش، او را ترک گفتند. کري مدتها در وضعيت مالي سختي به سربرد، به طوريکه حتي محلي براي خوابيدن نيز نداشت. او ناچار مي شد با انجام سخنرانيهاي متعدد، مخارجش را تامين کند.

اما سرانجام در سال1995، کري و سناتور جمهوريخواه، تام مک کين که او نيز در ويتنام جنگيده بود اما مخالف مسيرکري حرکت کرده و از طرفداران جنگ بود، درکاخ سفيد کنار کلينتون، رييس جمهورآمريکا در هنگامي که او اعلام مي کرد روابط ديپلماتيک با ويتنام را عادي خواهد کرد، قرارگرفتند. دو سناتور به اين تحليل رسيده بودند که مسايل حل نشده ي جنگ ويتنام، مشکلات و بن بستهايي را به بار آورده و بهتر است که اين معضل به کنار گذاشته شود. کري در اين باره گفت که از اين جنگ و مسايل آن تجربه بسياري آموخته است. دراين روزکري با قرار گرفتن در کنار کلينتون به عنوان سرسخت ترين مخالف جنک، سرانجام پاداش فعاليتهاي گذشته خود را گرفت.

کري با يار تازه خود مک کين، که به جناح راست افراطي تعلق داشت و جامعه اسراي جنگ او را خيانتکار مي خواندند، نزديک تر مي شد. آن دو از جانب کلينتون، رهبري عادي کردن روابط با ويتنام را به دست گرفته بودند. سناتور ادوارد کندي که از سال 1962 در مجلس سنا مانده بود در اين باره و همکاري اين دو گفت:"اين حقيقتا از رخدادهاي شگفت انگيز تاريخ ما در 50 سال اخير است." در ماه مه سال 1995، سناتورکري با خانم تريسا هينز، همسر فقيد سنات

خانم هينزيک جمهوريخواه وفادار بود، اما قابل تغيير نيز بود. او مخالف کانديداتوري همسرش براي رياست جمهوري بود. آن هم تغيير پذير گشت. 8 سال بعد، در سن 59 سالگي، جان کري اعلام کرد که در برابر بوش مي ايستد. درنخستين گام او مي بايست به مردم ايالت ماساچوست ثابت مي کرد که به توصيف مک کين، " جنس مرغوبي" است.

سناتورکري براي بالاتر کشاندن و مطرح کردن خود، از کمکهاي سناتور کندي نيز بهره مند گشته و موفقيتهاي چشمگيري به دست آورده بود. ازاين رو، او لازم ديد به سناتور کندي نزديک تر شود.

کري و سياست داخلي و خارجي اش در سالهاي گذشته

طي سالهاي گذشته، کري در سياست داخلي و حتي خارجي خود آنچنان نظرات ضد و نقيضي ارائه داده است که حتي کارمندان دفترش را نيز درسرگرداني قرارداده است. براي مثال، او در سال 1992، اعلام کرد که تصميم دارد در زمينه مشکل تبعيض نژادي، مسايل جنايي و مشکلات شهرنشيني فعاليت کند. او در يکي از سخنرانيهايش در رابطه با مشکل از هم گسستگي جامعه، اين سوال را که آيا زياده روي در سالهاي 60 از نظر رواني سبب ايجاد گرايش عميقي به سوي بي توجهي به وضعيت ديگران گشته است، مطرح مي کند. اما ديري نمي پاييد که در جاي ديگري مي گويد که جنبش کسب حقوق مدني به مرحله اي رسيده است که تبعيض مثبت، راي دهندگان سفيد پوست را منزوي کرده است. او مي افزايد:" واقعيت اين است که تبعيض مثبت، موجب افزايش گرايش مردم آمريکا به تبعيض نژادي گرديده است." از طرف ديگر، در سال 1994، کري موافقت سنا و کليتون را جهت استقرار صد هزار پليس ديگر در خيابانها به دست مي آورد. او همچنين براي اين که بتواند بر ميليونرهاي رقيبش چيره شود، تصميم به گسترش فعاليت خود دربازار تلويزيون و رسانه ها گرفته و براي اين کار از خرج کردن ثروت به دست آمده اش کوتاهي نمي کند.

کري در سياست خارجي اش نيز به همين گونه تزلزل نشان داده است. پس از اشغال کويت از جانب عراق، او معتقد بود که آمريکا بايد براي صدام حسين فضايي ديپلماتيک باقي بگذارد تا درصورت عقب نشيني بتواند حيثيت خود را حفظ کند. در اين راستا کري به استفاده از نيروي نظامي در اين زمينه راي منفي داد. اما درسال 1991، او مدافع جنگ شد و از مصوبه متحدين آمريکا در اين باره مشتاقانه حمايت کرد. کري سپس نامه هايي به افراد سرشناس در اين زمينه فرستاد که به نظر مي آمد هر دو طرف مخالف و موافق را حمايت مي کنند. در اين باره بعدا گفت که اشتباه کامپيوتري صورت گرفته است.

پروسه نامزدي کري در انتخابات

با رو در رو قرار گرفتن بوش و کري، اکنون صحنه براي مسابقه انتخابات رياست جمهوري بين دو نماينده مدافع ساختار سياسي، آماده گشته است. درکشوري که جمعيت آن نزديک به 300 ميليون نفر است و داراي ساختار اجتماعي پيچيده اي مي باشد، دو نفر در سيستم دو حزبي که در واقع داراي هيچ تفاوت بنيادي با يکديگرنيستند، دربرابر هم قرار مي‌گيرند. کانديداهايي که تفاوتهاي اندکي با اين دو داشتند، يک به يک قرباني رسانه هاي خبري که اهداف طبقه حاکم را پيش مي بردند، گشتند.

هاوارد دين، شهردار سابق ايالت ورمانت، يک کانديد دمکرات که تا مدتي نفر جلو صف کانديدها بود و خود را به اپوزسيون جنگ بسيار نزديک معرفي مي کرد، به سادگي در فاصله اي کمتر از دو ماه توسط رسانه هاي گروهي کنار گذاشته شد. بسياري از رهبران تظاهرات چند ميليون نفره ضد جنگ در سراسر آمريکا، بر او براي پيشبرد اعتراضاتشان تکيه مي کردند. اين از بي تجربگي اين جنبش بود که تصور مي کرد مي تواند مبارزه مزبور را از کانال حزب دمکرات به پيش ببرد. رهبران تظاهرات ضد جنگ از افرادي بودند که در تظاهرات راديکال سالهاي 60 شرکت داشتند. آنها در آن دوره نيز به دليل تکيه بر دمکراتها به بن بست رسيده بودند.

هاوارد دين که مانند ديگر نامزدهاي حزب دمکرات، نماينده طبقه بورژوازي اين کشور و از مدافعان امپرياليسم آمريکا است، درنظر به سياستهايي که در رابطه با شغل سابقش اتخاذ کرده بود، فردي ميانه رو به شمارمي آمد. با اين حال، او به خاطر موضع مخالف جنگ، در ماه ژوييه سال گذشته، در اکثر ايالتهاي مهم در جلو صف قرارگرفته بود.

در اين زمان، کري و جان ادوارد يک کانديد دمکرات ديگر، با دنباله روي از هاوارد دين و تکيه بر خواست ضد جنگ مردم و همچنين ياري رسانه هاي گروهي، به پيش رانده شدند. اين درحالي صورت مي گرفت که همان رسانه ها، حملات شديدي را عليه هاوارد دين آغاز کرده بودند. البته دو کانديد ديگر، دنيس کوسي نيچ و ال شارپتون که ظاهرا چپگرا بودند اما شانس چنداني نداشتند، مورد تشويق قرار مي گرفتند تا به فرض واقعي بودن نمايش، حقانيت بخشيده شود.

سرانجام، با آشکارشدن اين واقعيت که جنگ عليه عراق توسط طرح اطلاعات نادرست آغاز گشته و دولت بوش هيچگونه نشانه اي از وجود سلاح کشتار جمعي در عراق دردست نداشته است، کري و ادوارد که هر دو به جنگ راي موافق داده بودند، شعله بحث مربوط به جنگ را در تبليغات انتخاباتي خود فرو نشاندند. با اين حال وجود هاوارددين، پروسه رشد احساسات ضد جنگ که در ميان مردم آمريکا هر روز عميق تر مي شد را به چهارچوب اين حزب نيز گسترش داد.

از سوي ديگر رالف نادر از حزب سبزها که خارج از دو حزب خود را کانديد رياست جمهوري کرده بود، تصميم به کناره‌گيري به سود کري گرفت. نادر که شانس به دست آوردن 5 تا 7 درصد راي را داشت، سيستم سياسي آمريکا را "دو حزبي که به سر سختي با هم در رقابت هستند تا معلوم شود کداميک به کاخ سفيد مي روند و از سروران ثروتمندشان دستور بگيرند"، توصيف کرده بود. او مخالفت خود را با اشغال عراق از جانب امريکا ابراز کرده و گفت، حتي اگر ال گور، نامزد حزب دمکرات، 4 سال پيش برنده انتخابات شده بود باز هم اين جنگ به وقوع مي پيوست. رالف نادر از سوي بسياري از جمله دمکراتها که جيمي کارتر هم يکي از آنان بود، بارها تحت فشار قرار گرفت تا براي جلوگيري از انتخاب بوش از اين انتخابات کناره گيري کند.

و سرانجام کري با دادن وعده و حرفهاي متناقصي که هر دو جناح ومنافع آنان و اربابانشان را خشنود مي کرد، همه رقبايش را کنار زده و در برابر بوش که اکنون حتي برخي از جمهوريخواهان هم معتقدند بايد برود، قرار گرفت.

تفاوتها در سياست داخلي بوش و کري

پيرامون داغ ترين موضوعات روي ميز يعني جنگ در عراق، تفاوت کري و بوش تنها در به کارگيري تاکتيکها انعکاس پيدا مي کند. کري همچنان مخالف خروج نيروهاي اشغالگر آمريکا از عراق است و معتقد است که براي خاموش کردن آتش به پا شده، بايد از همه امکانات نظامي و منابع موجود استفاده شود.

روزنامه واشنگتن پست، درروز سه شنبه 2 مارس، مقاله اي از رابرت کاگان، نويسنده دست راستي به چاپ رساند. در اين مقاله، نويسنده با طرح اين نظر که نامزدي کري براي انتخابات بدين معناست که مسله جنگ با عراق ديگر مطرح نيست مي گويد:" مشخص است که بزرگترين انتقاد به سياست خارجي بوش، ديگر مسئله تجاوز به خاک عراق نخواهد بود. بزرگترين کانديد ضد جنگ، هاوارد دين ، کنارگذاشته شده است. دو کانديد باقيمانده دمکراتها (جان کري و جان ادوارد)، هر دو به جنگ راي مثبت داده بودند."

در واقع کري چه در سياست داخلي و چه در سياست خارجي، تفاوت فاحشي با بوش ندارد. هر دو معتقد و مدافع سيستم بهره وري و چيرگي بر زندگي مردم زحمتکش از جانب اقليت کوچکي از ميليونرها و بيليونرها مي باشند. کري و بوش اين اقليت را نمايندگي مي کنند و به آن تعلق دارند. آنها هر دو مدافع وابسته کردن هر چه بيشتر دهها ميليون کارگر و مزد بگير به منافع کمپانيهاي بزرگ و بانکها و الزاماتي که اين وابستگي را تضمين مي کند، هستند.

کري در سخنراني خود در باره سياست خارجي به روشني اظهار داشت که او هم از زاويه راست و هم از چپ، بوش را مورد انتقاد قرار خواهد داد. اختصاص بودجه ناکافي براي حفظ امنيت ملي، ضعف درجنگ افغانستان و همچنين عدم رودررويي جدي با کره شمالي که داراي سلاح اتمي است، از جمله انتقادات کري به بوش است.

تفاوت سياست خارجي کري و راه حل استفاده از نيروي نظامي هر چه بيشتر از جانب او، با آنچه که دکترين بوش در اين زمينه را تشکيل مي دهد، به سختي قابل تمايز است. او مي گويد اگر لازم باشد "دستور حمله نظامي مستقيم" به گروههاي تروريستي را خواهد داد و مي افزايد: "رييس جمهور هيچ کشوري نمي تواند دست مارا ببندد" و نيز" ما بدون حمايت بين المللي عمل خواهيم کرد."

پس از يکي از سخنرانيهاي کري در اين زمينه، گفته شد که او حرف تازه اي به زبان نياورده و از او به سبب فقدان شفافيت نظراتش در باره رژيمهاي پشتيبان تروريسم، انتقاد شد. به طور کلي و صرف نظر از راه تفاوت در تاکتيک، او همان سياست دولت بوش را داراست.

بنابراين، در صورت انتخاب کري، مهمترين سوال مطرح در آمريکا و جهان يعني جنگ يا صلح، هچنان پاسخ نداده باقي مي ماند و خطر از سر آنهايي که منافعشان در ميان است، بر داشته خواهد شد.

کري به روشني اعلام کرد که موافق جنگ بوده است و اکنون هم معتقد به خروج آمريکا نيست. او تاريخ 30 ژوئن را که دولت بوش براي تحويل اداره کشور به دست دولت دست نشانده عراق تعيين کرده را زودرس دانسته و مي گويد که اکنون بايد به فکر ثبات و آرامش در اين کشور بود.

او معتقد است، بوش ارتش قدرتمندي را که از دوران کلينتون به ارث برده، تضعيف کرده است. بنا بر اين و براي چراغ سبز دادن به رسانه ها و طيفهاي قدرتمند حاکم، خواستار افزايش قدرت پنتاگون و سازمان سيا گشت. او پيشنهاد ازدياد چهل هزار سرباز آماده به خدمت و جاسوس اطلاعاتي تحت کنترل سازمان سيا را داد. کري، دخالت سازمان مذکور در امور داخلي و پليس را لازم ديده تا به قول او سد بين پليس محلي و ضد اطلاعات برداشته شود. جالب توجه است که سد ياد شده از بدو تاسيس سازمان سيا مطرح گشته و در سالهاي 1970، براي آنکه سازمان سيا بتواند در جنبش ضد جنگ - جنبشي که خود کري هم درآن فعاليت مي کرد- جاسوسي کند، مورد استفاده قرار گرفت. روزنامه واشنگتن پست، روز جمعه 5 مارس، و دو روز پس از سخنراني کري و ارايه نخستين ديدگاهايش در باره سياست خارجي، از او به اين دليل که تصميم ندارد ريس جمهور صلح باشد و از برخي تمايلات دمکراتها دور شده است، ستايش کرد. اکثر سناتورهاي سرشناس آمريکايي از جنگ حمايت مي کنند. اگر چه سناتور ادوارد کندي جنگ عراق را "ويتنام بوش" خواند اما هيچگونه راه حلي هم که از بحران به پيش آمده جلوگيري کند، ارايه نداد. دمکراتها با مخفي شدن در پس خواست "حمايت از سربازان"، ادامه استقرار ارتش آمريکا درعراق و اشغالگري را تبليغ مي کنند.

کري معتقد است که دولت بوش "جنگ عليه ترور" را به خوبي اداره نکرده و او "ريس جمهوري جنگ" بهتري خواهد بود. در واقع قسمت بزرگي ار انتقادات کري به بوش از نگاه راست است تا چپ. او مي گويد: "من به بوش انتقاد نمي کنم که در جنگ با ترور، افراط کرده است. به باور من او کم عمل کرده ... جورج بوش هيچگونه استراتژي براي پيروزي نداشته است."کري تاکيد مي کند: "اگر من رئيس جمهور شوم، استراتژي درستي خواهم داشت که پيروزمان خواهد کرد."

کري معتقد است که با دستگيري بن لادن تضادها خاتمه نمي يابد و مي گويد: "ما با يک جنبش جهادي، با گروههاي متعدد، منابع متفاوت و اهداف متفاوت که هدف نهايي آنها ضربه زدن به آمريکا و جامعه آزاد جهان است، روبرو هستيم." او همچنين نه تنها معتقد است که نيروهاي آمريکائي نبايد عراق را ترک کنند، بلکه از کمبود سلاح و تسهيلات براي سربازان آمريکايي شکوه مي کند. در مورد افغانستان نيز کري خواستار اعزام نيروهاي نظامي بيشتري به اين کشور است و مي گويد" افغانستان هرگز نبايد به دست نيروهاي جنگجوي افغاني داده مي شد." او حتي درسخنرانيش در ايالت نيويورک، همزبان با رقيبش جان ادوارد و ال شارپتون، از دولت بوش به خاطر تاخير در فرستادن نيرو به هايتي نيز انتقاد کرده و با اشاره به بوش گفت: "طبق معمول دير کرد" و افزود "من هيچگاه نمي گذاشتم اوضاع به اين صورت از کنترل خارج شود."

سناتور کري روز 9 اوريل در رابطه با حوادث اخير عراق، گفت: "اين مسوليت رئيس جمهور است که توان موفيقت ما را بالا ببرد و به لحاظ مادي و جاني تلفات ما را پايين بياورد." او پرسيد: "چرا آمريکا بايد اين مشکلات را به تنهايي تحمل کند." سخنگوي دفتر انتخاباتي بوش استيو اشميت مي گويد که کري بايد عليه کساني که اين فجايع را در عراق بوجود مي آورند صحبت کند، اما او "سياست بازي مي کند" و حملات او، نشاني از داشتن استراتژي مورد ادعايش ندارد.

سناتورکري در 12 فوريه سال جاري در رابطه با جمهوري اسلامي، بارديگر به سياست بوش حمله کرد و گفت که جنگ عليه تروريسم را به شکل ديگري پيش خواهد برد و همزمان "پلهايي به سوي دنياي اسلام خواهد ساخت". او خواستار رو در رويي جدي تري با عربستان سعودي و نرمش با رژيم ملاها گشت. کري گفت نقاط مشترکي از جمله مبارزه با خروج مواد مخدر از اين کشوررا با ايران بوجود خواهد آورد. او همچنين به مبادله "تروريستهاي ضد حکومت ايران (نيروهاي مجاهدين در عراق) با اعضائ القاعده و طالبان" اشاره کرد. کري افزود: "ايران چالش بزرگي بر سر راه ما است و رابطه ما به لحاظ بي اعتمادي، تهديد سلاح اتمي، وجود نيروهاي القاعده در اين کشور و همچنين بمب گذاري 13 مه در عربستان سعودي به مسوليت رهبران اين کشور، تيره شده است. اما من معتقدم که آمريکا نيز بايد مانند مذاکرات اخير انگليس- فرانسه و آلمان، با ايران ارتباط داشته باشد، همانطور که من آماده بهبودي روابط مان با ويتنام بودم." از سوي ديگر، با اينکه بوش روش غير دمکراتيک انتخابات در ايران را سبب تاسف خواند، کري بدون هيچ برخوردي از آن گذشت. برخي بر اين باور هستند که باند خامنه اي گمان مي برد که کري ريس جمهور خواهد شد و از اين جهت ديگرتحت فشار دولت بوش قرار نگرفته و به راحتي توانست اصلاح طلبان را بکنار گذارد.

کري همچنين احتمال حمله نظامي به کره شمالي را ناممکن ندانسته و مي گويد که دولت بوش مي بايست مسئله سلاح کشار جمعي دراين کشور را جدي تر از عراق پي گيري مي کرد.

در برخورد به بحران اسراييل و فلسطين نيز او معتقد به ايجاد ديواري براي تعيين مرز بوده که طبق آن قسمت وسيعي از کناره غربي، تحت اداره يهوديان مهاجرقرارگرفته خواهد شد.،

در صحنه داخلي،

درهيچيک از مواردي که که کري به آنها اشاره کرده است، راه حلي عملي براي حل بحرانهاي اجتماعي درامريکا يافت نمي شود. درکشوري که يک در صد از ثروتمند ترين افراد جامعه داراي 40 درصد از ثروت هستند، احتمال عملي گشتن حداقلهايي هم که او مطرح مي کند، وجود ندارد. حزب دمکرات که همواره ادعاي رفورم اجتماعي داشته است، اين داعيه را درنهايت در دوران کليتون به آزمون گذارد. شکست در ايجاد برنامه براي بهداشت و درمان رايگان و نابودي مددهاي اجتماعي در اين دوران، از دستاوردهاي اجتماعي رييس جمهور سابق دمکرات بود.

بايد ياد آورشد که اگر چه کري موافق آزادي سقط جنين است، اما همزمان موافق مجازات اعدام در زماني که تروريستي محکوم شده باشد، نيز مي باشد.

کري همچنين به USA Patriot Act راي مثبت داده است ( در 26 اکتبر 2001 جورج دبليو بوش قانوني را به امضا رساند که طبق آن به نيروهاي پليسي در داخل آمريکا و آژانسهاي اطلاعاتي، حق جاسوسي در فعاليتهاي اينترنتي مردم داده مي شود). اين قانون به بهانه درگير بودن آمريکا در " جنگ با ترور" تنظيم شده اما در واقع هدف آن کنترل جنبش دفاع ازآزادي بيان و ضد جنگ طرح ريزي شده که اعتراض بسياري از مردم آمريکا را درپي داشته است.

جمعبندي

ازآنچه که تاکنون سخن رفت، اينگونه به دست مي آيد که هر دو حزب دمکرات و جمهوريخواه درآمريکا، وسيله اي در دست طبقه حاکمه اين کشورهستند که طي يک قرن با به کارگيري دمکراتها در مواقع لازم، جنبشهاي اجتماعي را که براي اين طبقه تهديد به شمار مي آيند را سرکوب و نابود کرده اند.

از پوپوليستهاي سالهاي 1890، تا جنبش توده اي اتحاديه هاي صنعتي در سالهاي 1930 و مبارزات براي حقوق مدني و مبارزات ضد جنگ سالهاي 1960، سيستم دو حزبي درانحصار سياسي طبقه حاکم بوده که هرگونه تلاش براي رفع سيستم بهره وري از زحمتکشان را ناکام کرده است. اين دو حزب تا کنون مانعي در برابر توده مردم جهت يافتن آلترناتيو بهتر بوده اند. تنها راه رهايي از فقر، نابرابري اجتماعي و به ويژه جنگهاي امپرياليستي، درخارج ازاين ميدان ترسيم مي شود.

آنچه که اکنون براي کري در اين انتخابات برتري ايجاد کرده است، ثروتي است که دراختيار دارد. اگر چه طبق قانون وي تنها ميزان معيني از آنرا مي تواند خرج کند. کري درهيچ زماني تا اين حد در رفاه کامل زندگي نکرده است. اکنون نيز به نظر مي آيد که کري براي به دست گرفتن رياست جمهوري، مانند گذشته، سياستهاي ضد و نقيض خود را دنبال خواهد کرد و به هرسو که منافعش حکم کند و راي براي او به صندوق بريزد، تمايل پيدا کند. وي در رابطه با برگزيده شدنش از سوي حزب دموکرات در رقابتهاي انتخاباتي رياست جمهوري مي گويد که به خاطر اينکه هم اکنون کانديد انتخابات گشته است، احساس آزادي مي کند. او توضيح مي دهد: "حال آنچه که فکر مي کنم هدف بايد باشد را مشخص مي کنم، نه اينکه مجلس سنا چه کند و نه اينکه مجلس نمايندگان چه کند. در اين راه يا بالا مي روم و يا سقوط خواهم کرد."


2004© All rights reserved for SHABAKEH.ORG Webmaster